هنر کپیکاری: نظری بر ازآنخودسازی، کپیرایت و نیروی کار
لیلا پازوکی هنرمندی ایرانی است که در سال 2011 نمایشگاهی با عنوان تجارت عادلانه در گالری کریستین هوسپ برلین برگزار کرد. صد کپی از نقاشیهای لوکاس کراناچ پدر در سال 1537 با عنوان «تمثیل عدالت» که روی دیواری آبی رنگ گالری آویخته شده بودند. راه ورود به این سالن از اتاق دیگری رد میشد که کپی سالن 17a در گالری ملی لندن بود. این اتاق دوم نقاشیهایی از «استادان قدیم» داشت و در نگاه اول نمی شد آن را از سالن اصلی در لندن تمییز داد. در سومین اتاق یک سری نقاشی بود که به صورت ردیفی روی دیوار نصب شده بودند و گویا بر اساس نقاشی روجیرون ون وایدن کشیده شده بود و قیمت گذاری بر مبنای دقت و تشابه با اثر اصلی بود. تماشاگر آگاه میدانست که تابلوی اصلی در کار نیست. همه نقاشیهای نمایشگاه را هنرمندان مزدبگیر در دافن انجام داده بودند و به هرکدام مبلغی معادل نرخ بازار آنجا پرداخت شده بود. اثر پازوکی سوالاتی را درباره اعتبار و اصالت مطرح میکند. بر طبق نوشته وبسایت نمایشگاه :«رویکردی نظری است به جهان تقلیلگرای موزهها و جهان کارگاههای سطح پایین و صنعتی دافن، یکتایی اثر هنری در برابر جهان داد و ستد کارهای ارزان تقلبی که درباره اشیا لوکس و لباس و هنر هم صادق است.»
تجارت عادلانه بیشتر به معامله مربوط میشوند تا نیروی کار. از طرفی این تجارت عادلانه در دغدغههای تاریخی هنر یعنی اصالت و اعتبار هم مداخله میکند. یکی از منتقدان نیویورک تایمز مینویسد: «نتیجه کار نقدی شدیداللحن به پندارهای منسوخ مولف و اعتبار است و در عین حال تاکیدی است بر تفاوت الهام گرفتن و تقلید؛ بهترین کپیها آنهایی هستند که از مسیر خارج میشوند و در راستای زیبایی شناسیای قرار میگیرند که آدم را بیشتر به یاد ساعات هنر و کاردستی در زندانهای جانیان روانی میاندازد.» دیدگاه او به این نگاه نزدیک است که نقاشان دافن را باید کاسب دانست نه هنرمند و از نظرش جالب است که «کپیهای بد» در نظر مخاطب هنریتر هستند که البته نقد گزندهای است به آنچه هنر دانسته میشود.
اما در اینجا مساله دیگری هم وجود دارد. چون پازوکی توجهی به غیرقانونی بودن کپی ندارد، کارش بیشتر درباره جایگاه هنر است. در چند تحلیل دقیق دیگر هم آمده است که اگر از ابتدا از سوالات مربوط به کپی رایت در این اثر صرفنظر کنیم، پازوکی میتواند مدعی مالکیت معنوی این اثر شود. سوال آخر این است که آیا هنرمندان دافن منفعت برده اند که در این مورد پاسخ احتمالا ًمنفی است.
اثر پازوکی اولین کاری نیست که در آن از نقاشان دافن استفاده شده است در سال 2005 لیو دینگ گروهی از نقاشان دافن را برای شرکت در دومین سه سالانه گوانگجو استخدام کرد. هنرمندان درطول برنامه افتتاحیه مشغول کپی کردن یک نقاشی منظره با رنگهای فلورسنتی بودند. فیلیپ تناری درباره این کار مینویسد که نشستن هنرمندان در سه حلق تو درتو نقدی است بر فرهنگ بینالها و حرکت سریع و ترتیب فشرده اجرای رخدادهای هنری که معرف موفقیتهای جهان هنرند. اما به قول تناری اتفاقی که افتاد در واقع نوعی برداشت ساده انگارانه درباره نیروی کار چین و ویرانسازی مفهوم مدنظر اثر توسط خودش بود. این کار توجه را به ارزشیابی عجیب هنر جلب میکرد، در بینالها صاحبان هنرهای پولساز ارج و قرب بیشتری دارند. هرچند لیو به هنرمندان شرکت کننده پول پرداخت کرده بود اما لو ژی جیاند (سرپرست و نقاش) در مصاحبهای اشاره میکند که قیمت توافقی بوده ولی شرایط سخت بود. نه به علت حضور نقاشان در نمایش اثر بلکه به این دلیل که این گروه قبلا با هم کار نکرده بودند و این تصویر خاص را نقاشی نکرده بودند.
لیو هم مثل پازوکی (و به مقدار کمتر دورانت) از کار دیگران بهره برد. در نمایش دوم اثر، دیگر به هنرمندان پولی پرداخته نشد و چون کار نقاشی به اتمام رسیده بود، نقاشان کارگر از عمل نقاشی کردن جدا شدند. کپی رایت به صورت دائم به لیو تعلق گرفت و حق اجرای دوباره کار به گالری آلمانی که حالا صاحب اثر بود. هنرمندان و نقاشان اصلی گائو از گردونه کار حذف شدند.
نتیجه گیری
آثاری که در این مجال بررسی شدند به خصوص کار پازوکی و دورانت کاملا از بحث ازآن خودسازی جدا هستند. از آن خودسازی پوششی است برای استثناخواهی از قانون مالکیت معنوی. هر دو هنرمند از مدلهای تاریخی آموزش هنر و تربیت هنرورز استفاده کردند تا موضوع نیروی کار را تحت سیطره رژیمهای مالکیت معنوی مطرح کنند. هرچند هر دو اثر در دستیابی به هدفشان کامیاب بوده اند اما دو هنرمند با سیستمی که نقدش میکنند درگیر نشدند و نام خودشان را روی اثر نهایی گذاشتند و با این کار هنرمندان و هنرورزان چینی را حذف کردند. امضا کردن این دو اثر به همراه برداشتهای متفاوت از اصالت و کپی کردن بحث درباره کپی رایت را پیچیدهتر هم میکند. خلاصه اینکه کاری که هر دو اثر میکنند دادن پاسخی سریع و صریح و وارد کردن نقدی است که موید پیچیدگی رابطه میان عمر کوتاه و سوبژکتیو بودن هنر است و دشواری تلاش برای قانونمند کردن و کدگذاری آن را نشان میدهد.
ترجمه و تلخیص: زهرا قیاسی / بازنشر از: آوامسرا /https://avammag.com
⇩
〔دیدن منابع مطالب〕