لقصر (لاکچری)، مصر

  • درباره

تور گردشگری مجازی:

لقصر (لاکچری)، مصر

از قاهره، جایی که از اهرام و ارگ عکس می‌گرفتم، به سمت جنوب در جهت اقصر حرکت کردم. پروازم تاخیر داشت و اواخر شب به شهر رسیدم. به زودی، پس از چانه زنی سریع با یک راننده تاکسی، دو بار قیمت را کاهش دادم و سوار ماشینی شدم که درحال غر زدن بود. به‌نظر می‌رسید این تاکسی آخرین بار در زمان فراعنه سرویس شده است: آینه عقب با سیم وصل شده بود، سپر نزدیک بود بیفتد، موتور هر از چند گاهی از کار می‌افتاد، اما همچنان ماشین ما حرکت می‌کرد! بالاخره وارد اتاق هتل شدم و کاملا خسته روی تخت افتادم.

ستون معبد اقصر

صبح رفتم بیرون تا آب بخرم و به اطراف نگاه کنم. فقط اگر چیز جالبی پیش بیاید، دوربینم را با خودم بردم.

و من چیز جالبی دیدم جماعتی به طرف من می‌دویدند، همه آن‌ها چوب‌های بلندی داشتند که با آن بر گله‌های شتر سوار می‌شدند. کنار رفتم تا راهم را بدهم. و این زمانی بود که نمایش شروع شد! کاروان شتر از گوشه و کنار ظاهر شد. همه آن‌ها روسری و روبان “لباس” داشتند. همه این صفوف جشن از کنارم رد می‌شد، همراه با هیاهو و آهنگ. پسرها طناب را می‌کشیدند تا جمعیت را از صفوف حصار بکشند. از پوشیدن چهره‌ای جسورانه دریغ نکردم و برای پیوستن به رژه زیر طناب شیرجه زدم. سکوهایی با تزئینات، گاری ها، ماشین‌ها و قایق‌های نقاشی شده وجود داشت (آنها را روی شانه‌ها حمل می‌کردند). همه اینها با آهنگ و طبل همراه بود. معلوم شد که این “دورا” بود – یک راهپیمایی جشن، بزرگداشت شیخ ابوالحقاگ، قدیس نسبتاً محترم مسلمان و حامی اقصر. مسجد وقف شده او نیز اینجاست. در بالای خرابه‌های معبد باستانی Amun-Re که در آن زمان پوشیده از شن بود، ساخته شد. سنگ‌هایی که روی سطح ظاهر می‌شوند به عنوان پایه و اساس مسجد عمل می‌کنند.

اقصر، مصر

راهپیمایی جشن در امتداد ساحل نیل حرکت می‌کرد و به تدریج در خیابان‌های شهر عمیق می‌شد. اما ناگهان یک نفر آرنج مرا گرفت. “آقا، من یک افسر پلیس هستم. برای شما یک خارجی بسیار خطرناک است که اینجا باشید. اگر می‌خواهید، می‌توانید با ما نزدیک ماشین ما بایستید و آن را تماشا کنید.” خوب، من به اندازه کافی دیده بودم و به هر حال زیر نور خورشید خیلی گرم می‌شد. بنابراین، ترجیح می‌دهم کمی آب بخرم و به هتل برگردم.

در بازاری که برای خرید آب به آنجا رفتم، با اسماعیل – پارچه فروش – آشنا شدم. او بود که چیزهایی را که من به تازگی دیده بودم توضیح داد. از او تشکر کردم و قول دادم که بعداً برای خوردن چای بیایم.

ناوس.  معبد اقصر

بعد از ظهر به معبد اقصر رفتم. مجسمه‌ها و ستون‌های فوق‌العاده کاملاً چشمگیر به‌نظر می‌رسیدند. چندین نقطه خوب را انتخاب کردم، چند عکس گرفتم و سپس منتظر ماندم تا هوا تاریک شود و روشنایی روشن شود تا دوباره چند عکس بگیرم. گرگ و میش درحال فرود آمدن بود، اذان شروع به اذان کرد. روز نسبتا خوبی بود

کلوسوس‌ها  معبد اقصر

صبح به سمت معبد کارناک حرکت کردم – پناهگاه اصلی پادشاهی جدید. در 2.5 کیلومتری اقصر واقع شده است. پیش از این، معابد با یک راهرو بزرگ ابوالهول به هم متصل می‌شدند. اکنون این راه درحال بازسازی است.

راه صفوف غربی.  خیابان ابوالهول‌های سر قوچ.  معبد کارناک

معبد کارناک واقعاً بزرگ است: طول کلی آن 1.5 کیلومتر است. در واقع یک شهر کامل است که از 33 معبد و تالار مجزا تشکیل شده است. ساخت و ساز در حدود 2000 سال قبل از میلاد آغاز شد و به مدت 13 قرن به طول انجامید. با وجود قدمت باستان، بسیاری از قطعات، مجسمه‌ها و ستون‌ها هنوز به خوبی حفظ شده اند.

تالار هیپواستایل مجموعه معبد کارناک

خورشید در آسمان بلندتر می‌شد و سنگ‌ها را به شدت داغ می‌کرد. تا ظهر همه از معبد فرار کرده بودند، به جز من. دوربین‌ها به دلیل گرما به طور مداوم خاموش می‌شدند و حتی در سایه نیز زمان زیادی برای خنک شدن آن‌ها می‌گرفت. برای آن روز کافی بود. یک بطری آب سرد خریدم و به اقصر برگشتم.

روی خاکریز، کاپیتان بن را ملاقات کردم و عصر با قایق در رودخانه نیل به توافق رسیدیم. در ساعت مقرر او منتظر من بود. روی اسکله‌ای فرود آمدیم. فلوکای قایقرانی ما که باد آرام آرام به جلو رانده می‌شد، عمدا به وسط رودخانه نزدیک شد. کاپیتان بن درحال سیگار کشیدن بود و به غروب خورشید چشم دوخته بود. ما به تکل‌های جیر جیر گوش می‌دادیم. با غروب آفتاب به اسکله برگشتیم و از آنجا با عجله به مسجد ابوالحقق رفتم.

مسجد ابوالحقق.  معبد اقصر

به امام جماعت مسجد معرفی شدم. او بسیار مهربان بود که به من اجازه داد از بالکن از معبد اقصر عکس بگیرم و محوطه مسجد را که در آن سنگ‌های قدیمی با نوشته‌های مصر باستان دیده می‌شد، نشان دهم. بعداً مرا به مقبره ابوالحقاگ بردند، درحالی‌که زائران متعددی اطراف آن را احاطه کرده بودند. اینجوری روز دومم تموم شد.

ستون معبد اقصر

همان طور که قول داده بودم عصر به زیارت اسماعیل رفتم. چای نوشیدیم، دربارهٔ اخبار بحث کردیم و من در مغازه او خریدهایی انجام دادم. به طور کلی، مصری‌ها مردمی بسیار باز و دوستانه هستند: می‌توانید به راحتی با کسی در خیابان ملاقات کنید و نیم ساعت بعد با همدیگر چای بنوشید.

روز بعد سه پرواز برای انجام وجود دارد – زمان بازگشت به خانه است. اما بخش کوچکی از مصر همچنان در خاطرات و عکس هایم با من خواهد بود.

عکس و متن از سرگئی شاندین

*️⃣ قبل از اجرای “لقصر (لاکچری)، مصر” لطفاً این بخش را مطالعه فرمائید.

1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید.

2️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [گزارش ایراد] ، مورد را به ما اطلاع دهید.

3️⃣ برای [نمایش‌تمام‌صفحه]، می‌توانید با اشاره روی دکمه زیر و برای خروج نیز از دکمه‌های [►] یا [Esc] استفاده نمائید.

★★★★★ برای مشاهده و تماشای پخش آنلاین و دانلود رایگان لقصر (لاکچری)، مصر بر روی لینک اشاره نمایید …