ویژگیهای عشق افسانه ای
عشقهای افسانه ای مانند یک جور بیماری هستند. این دسته از عشقها چند ویژگی عمده دارند:
1. با تب همراهند. عشقهای افسانه ای ناگهان بروز میکنند و در زمانی کوتاه به اوج می رسند. این دسته از عشقها تا وقتی که به مقصود نرسند، از تب و تاب نمی افتند.
2. کورند. همه آدمها با هر درجه از اعتقاد و باور هم که باشند، در کنار محاسنشان نقطه ضعف هایی هم دارند. اگر از شما خواستند که چند تا از ضعفهای خواستگارتان یا کسی که به او پیشنهاد ازدواج داده اید را بگویید و شما حرفی برای گفتن نداشتید یا باید به ناکافی بودن شناخت تان شک کنید و یا به احتمال گرفتار شدنتان در وادی یک عشق افسانه ای.
3. فلج کننده اند. کسی که گرفتار عشق افسانه ای شده باشد، هم خودش را از کار و زندگی می اندازد و هم معشوقش را. به اضافهی اطرافیان هر دو طرف که به خاطر این نوع از خاطر خواهی متحمل دردسرهای زیادی میشوند.
4. تحمل درد را پایین میآورند. در عشق افسانه ای، فرد عاشق و همینطور احتمالاً معشوق، تاب تحمل رنج را ندارند. نسبت به دوری خیلی حساس هستند و اگر به هدفشان نرسند یا بلایی سر خودشان میآورند یا سر معشوقشان.
عشقهای افسانه ای در برابر واقعیتهای زندگی کم میآورند
اینکه چرا این قبیل عشقها را افسانه ای مینامیم بر میگردد به این مسئله که مبنای این عشق و عاشقیها در تخیلات و افسانهها قرار دارد و نه در واقعیتهای جاری و آتی زندگی. به همین دلیل هم این افراد مدت زیادی از شروع زندگی کردن زیر یک سقف نگذشته، ساز طلاق و جدایی را کوک میکنند. در این بخش به چند مورد از افسانههای عاشقانه ازدواج و واقعیتهای مقابل آنها میپردازیم:
.
افسانه یک: عشق کافی است.
واقعیت: همان طور که در قسمت قبل گفتیم، عشق قبل از ازدواج یک عنصر بسیار سیال و متغیر است. همان طور که ناگهان سر و کله اش پیدا میشود ممکن است همان طور هم ناگهان بار و بندیلش را جمع کند و از زندگی تان برود. مثالی میزنم: مدتی پیش زوج بسیار جوانی را دیدم که علی رغم مخالفتهای خانواده و دلایل منصرف کننده مشاوره قبل از ازدواج (که البته به اصرار خانوادهها مراجعه کرده بودند) و صرفاً به دلیل عشقی آتشین با هم ازدواج کرده بودند، با این دلیل که دیگر به هم علاقه ای ندارند بعد از هفت ماه زندگی مشترک از هم جدا شدند.
.
افسانه دو: تنها چیزی که در زندگی مشترک میشود روی آن حساب کرد، عشق است.
واقعیت: عشق، ستون مناسبی برای ساختن رابطه بلند مدت نیست. دلیل آن هم مشخص است؛ سنگ بنایی که ریشه در عقل و منطق نداشته باشد با کوچکترین بادی فرو خواهد ریخت.
.
افسانه سه: وقتی عشقت کنارت باشد، دیگر به هیچ چیز نیاز نخوهی داشت.
واقعیت: عشق برآورده کننده همهی نیازهای زن و شوهری نیست. وقتی شما و همسرتان زیر یک سقف میروید، چیزهای دیگری هم برایتان مهم میشوند. برای مثال، زن و شوهری که به خاطر عشق با هم ازدواج کرده بودند، بعد از مدتی درخواست طلاق دادند آن هم به این دلیل که مرد دست بزن داشت و زن هم بد کلام بود. به عبارت دیگر، آنها بعد از اینکه زندگی شان را رسماً شروع کردند متوجه شدند که چیزهای زیادی هستند که از عشق مهم ترند. چیزهایی مثل احترام متقابل، داشتن اهداف مشترک، تلاش برای سازگار شدن با خصوصیات اخلاقی همدیگر و سازگاری با اقتضائات زندگی مشترک.
.
پس جایگاه عشق، کجا است؟
برای اینکه بفهمیم جایگاه عشق در زندگی مشترک کجاست باید به مواردی که لازم است قبل از ازدواج و همینطور بعد از ازدواج به آنها اهمیت داده شود توجه کنیم. برای ازدواج کردن چند شرط کلی لازم است:
1. داشتن دلایل درست برای ازدواج
2. تشابه داشتن در ویژگی هایی مانند سطح خانواده، طرز فکر، باورهای مذهبی، تحصیلات و…
3. هدفمندی، تعهد و مسئولیت پذیری
4. سلامت روانی
اگر بعد از داشتن همه این ویژگیها دو نفر به دل یکدیگر هم نشستند، آن وقت میتوانند به آن ازدواج فکر کنند. حالا همین دو نفر برای حفظ و تداوم زندگی مشترکشان لازم است چند شرط لازم را داشته باشند که عشق اولین شرط است و بعد از آن مواردی مانند احترام به تفاوتها و پذیرش آن، تعهد و مسئولیت پذیری، گذشت و غیره قرار میگیرند. بله، جایگاه واقعی و درست عشق، دوران بعد از ازدواج است.
.
یک شعار درست
حتماً شما هم این شعار را از رسانهها شنیده و یا خوانده اید که «انتخاب عاقلانه، زندگی عاشقانه». واقعیت همین است اگر شما درست و عقلانی انتخاب کنید و کسی را به همسری برگزینید که در کنار دیگر ملزومات به طور کلی از او خوشتان هم آمده باشد (نه اینکه عاشق دو آتشه او شده باشید) بعد از ازدواج و در جریان زندگی کم کم خواهید توانست عشق را نیز تجربه کنید. عشقی که به تدریج ایجاد شود و شما را خلاق تر و رشد یافته تر کند، همان چیزی است که آن را عشق واقعی و عمیق مینامیم.منبع: تبیان
.
منبع: حیاط خلوت/https://hayatkhalvat.com