آتشفشان کلوچفسکایا سوپکا در کامچاتکا روسیه
- درباره
- موارد مشابه
تور گردشگری مجازی:
آتشفشان کلوچفسکایا سوپکا در کامچاتکا روسیه
فوران آتشفشان پدیدهای منحصربفرد و طبیعی است که تنها تعداد کمی از مردم در طول عمر آن را میبینند. و دربارهٔ مرتفعترین آتشفشان در اوراسیا حتی بیشتر صادق است.
در سال 2012، تیم هوایی قبلاً از فوران آتشفشان Plosky Tolbachik در کامچاتکا عکاسی کرده بود، بنابراین ما تمام جنبههای فنی فرآیند عکسبرداری را میدانستیم. اما این بار قصد داشتیم از فوران Klyuchevskaya Sopka در ارتفاعی کاملاً متفاوت – 4800 متر – تقریباً سه برابر بیشتر از دفعه قبل عکس بگیریم. معمولاً یک هلیکوپتر در چنین ارتفاعی ناپایدار است، زیرا هوا کمیاب است و بنابراین یک Mi-8 سعی میکند آنقدر بالا پرواز نکند: هر مانور ساده که معمولاً در چند ثانیه انجام میشود، در این شرایط چندین دقیقه طول میکشد.
اکسیژن کمی در هوا وجود دارد که تنفس را سخت میکند و دما در 5000 متر به 50- درجه سانتیگراد (58- درجه فارنهایت) میرسد. تمام عکسبرداری از طریق دریچههای باز، درها و سوراخها انجام میشود. گاهی حتی باید به سمت باد یخی خم شوید.
ما با یک کار چالش برانگیز روبرو بودیم، اما تصور کمی دربارهٔ مشکلات واقعی که در انتظار ما بود نداشتیم. پس از یک بحث طولانی، تصمیم گرفتیم از فرصت استفاده کنیم و گروه فیلمبرداری ما به سمت کامچاتکا حرکت کردند. برای رسیدن به کوزیرفسک مجبور شدیم یک پرواز 9 ساعته داشته باشیم و به دنبال آن 500 کیلومتر در جادهای برفی با یک SUV رانندگی کنیم. با وجود اینکه آتشفشان 50 کیلومتر دورتر بود، میتوانستیم آن را از این نقطه ببینیم. گاهی اوقات دهانه ابرهای خاکستر کوچکی را به هوا میریزد، اما مشاهده فوران از آن فاصله بسیار سخت بود.
قرار شد روز بعد حرکت کنیم. اما در این بین وسایل و لباس گرم را برای سفر آماده کردیم. روی زمین 25- درجه سانتی گراد (13- درجه فارنهایت) بود، اما هر کیلومتر که بالا میرفتیم، دما چند درجه کاهش مییافت که به طور قابل توجهی بر تجهیزات ما و کارایی خدمه تأثیر گذاشت.
و بالاخره هلیکوپتر بلند شد و ما را به آتشفشان برد. با وجود اینکه بلافاصله شروع به افزایش ارتفاع کردیم، رسیدن به علامت 5000 متری روبروی آتشفشان بسیار سخت بود. در ابتدا هلیکوپتر توسط باد منفجر شد، اما پس از مدتی توانستیم به سمت دهانه اصلی آتشفشان حرکت کنیم. در آنجا تصویری شگفتانگیز دیدیم: خورشید عصر که ابرهای بخار از دهانه آتشفشان فوران میکند، همراه با گدازهای که به آرامی از کنار آتشفشان میگذرد، روشن میکند. تقریباً باور نکردنی بود اما دمای بیرون حدود -50 درجه سانتیگراد (-58 درجه فارنهایت) بود. پس از چند عکس، انگشتان ما شروع به یخ زدن کردند و جلوی لنزها با لایه نازکی از یخ پوشانده شد، بنابراین مجبور شدیم تقریباً تصادفی عکس بگیریم. اما پس از آن اتفاق بیسابقهای افتاد: در عرض 15 دقیقه تقریباً تمام تجهیزات ما یکی یکی از کار افتادند. اولین موردی که خراب میشود پنج دوربین حرفهای است و بعد از آن دوربینهای GoPro ما که قرار بود در انواع محیطها کار کنند. تنها چیزی که ما را نجات داد، انبار بزرگی از تجهیزات بود که با خود بردیم. این به ما اجازه داد تا چند فیلم واقعی از این سفر دریافت کنیم.
هلیکوپتر به سختی ارتفاع را حفظ کرد و با وجود تمام تلاشهای خلبان نتوانستیم نزدیک آتشفشان پرواز کنیم. لحظهای که منظره نورانی مسحورکنندهای را در آسمان دیدیم که باعث شد آتشفشان و ابرهای خاکستر درحال فوران نارنجی رنگ شود، با مشکل دیگری مواجه شدیم. به دلیل تلاش مداوم برای حفظ ارتفاع، سوخت هلیکوپتر ما خیلی سریعتر از آنچه پیشبینی میکردیم تمام میشد. کاش 15 دقیقه زودتر پرواز میکردیم! از خلبان التماس کردیم که زمان بیشتری برای عکاسی به ما بدهد و پس از محاسبه مصرف سوخت، پذیرفت که دقایقی دیگر در نزدیکی آتشفشان شناور بماند. در آن مدت توانستیم منظرهای غیرقابل تصور زیبا را ثبت کنیم. پس از آن هلیکوپتر فرود سریع را آغاز کرد. ما حتی نمی توانستیم تصور کنیم که یک Mi-8 میتواند به این سمت پرواز کند. واقعا ترسناک بود سعی کردیم درحالیکه از غروب باشکوه آفتاب دور میشدیم به عقب نگاه نکنیم. با باکهای سوخت تقریباً خالی روی سکوی فرود آمدیم. خلبان ما حتی به شوخی گفت که “بخار سوخت” تنها چیزی است که ما را در هوا نگه میدارد.
به دلیل نزول بسیار سریع، ما تا حدی ناشنوا شدیم – گوشهایمان به شدت مسدود شد. چند روز بعد از آن مجبور شدیم برای شنیدن همدیگر فریاد بزنیم. دو هفته طول کشید تا استانیسلاو به طور کامل از شر مشکلات شنوایی رها شد.
چند منظره باشکوه آتشفشان، ماجراجویی فوقالعاده با ترن هوایی در هلیکوپتر و تجهیزاتی که ناگهان دوباره شروع به کار کردند، اولین پرواز ناموفق ما را کمی شیرین کردند. اما، ما هرگز تا این حد از فرصتهای از دست رفته احساس ناامیدی نکرده بودیم.
روز بعد همه ما فقط برای یک چیز آرزو داشتیم – اصلاح اشتباهات انجام شده در عصر قبل. تصمیم گرفتیم پرواز را تکرار کنیم و زمان حرکت را تغییر دهیم تا بتوانیم در برابر غروب خورشید که آتشفشان را روشن میکند عکسبرداری کنیم. متأسفانه، این بار مشکلات ما روی زمین شروع شد – در طول آزمایش قبل از پرواز، تجهیزات ما از کار افتادند. ما 30 دقیقه گرانبها را با لحیم کردن سیم قطع شده به سیستم تثبیت کننده دوربین درست در کابین از دست دادیم. مشخص شد که آتشفشان ما را به سختی کار میکند تا عکسهای خوبی بهدست آوریم.
در آن شب هنگام پرواز به سمت آتشفشان، دیدیم که فوران درحال حرکت به فاز فعال تشدید شده است: پاشش گدازههای مذاب که از دهانه فوران میکند در گرگ و میش نزدیک به وضوح قابل مشاهده بود. اما امیدهای ما برای پرواز تا رودخانه گدازهای که از آتشفشان درحال جاری بود، نابود شد. تمام تلاشها برای نزدیک شدن به کوه با هلیکوپتر شکست خورد و خلبان علیرغم همه تلاشها نتوانست بر جریان هوای گرم غلبه کند. هنگامی که دوربینهای ما برای بار دوم از کار افتاد، متوجه شدیم که این سفر یک اتلاف وقت بود. حتی باتریهای گرم یا سیستم گرمایش هلیکوپتر که با ظرفیت کامل کار میکند نمی تواند به ما کمک کند. در اواسط پرواز فقط یک دوربین داشتیم که کار میکرد. آن شرایط بسیار فراتر از ظرفیت تجهیزات ما بود! برای تکمیل همه چیز، ما هیچ غروب اعجابانگیزی را در آن روز ندیدیم: آسمان صاف و روشن بود. مثل قبل رنگارنگ ما در سکوت کامل و بدون تکمیل حتی یک دهم آنچه از ابتدا برنامه ریزی شده بود به پایگاه بازگشتیم.
اما نمی توانستیم شکست خود را در رام کردن آتشفشان بپذیریم و بنابراین تصمیم گرفتیم سومین و آخرین پرواز خود را برای صبح روز بعد برنامه ریزی کنیم. قبل از سحر بلند شدیم. آسمان با ابرهای تیره پوشیده شده بود، اما خلبان به ما اطمینان داد که با شرایط کم ابر مواجه هستیم. ما از پرواز به وسط ناکجاآباد در میان پرده ابری احساس ناراحتی میکردیم، اما پس از عبور از مرز 3000 متری، خورشید را دیدیم. این آتشفشان در نور صبح کاملاً متفاوت بهنظر میرسید و مانند قبل ترسناک نبود، اگرچه فوران همچنان ادامه داشت. ما همچنین آتشفشانهای همسایه را دیدیم که در فرشی از ابرها نفوذ میکردند: کرستوفسکی، کامن و اوشکوفسکی. از زاویه راست، Klyuchevskaya Sopka به تدریج رنگ خود را از سفید خالص به خاکستر خاکستری تغییر داد. یک رودخانه گدازه داغ از مرکز زخم سیاهی که از بالای کوه کشیده شده بود به سمت پایین سرازیر میشد.
ما نمی دانستیم که آیا این رحمت آتشفشان است یا فقط هوای گرمتر بیرون، اما این بار از هر پنج دوربین سه دوربین روشن شد و در نهایت موفق شدیم تصویربرداری را به پایان برسانیم. هلیکوپتر ما پس از چند دور زدن در اطراف Kluchevskaya Sopka درحال حرکت به سمت Kozyrevsk بود که ناگهان آتشفشان Shiveluch در دوردست فوران کرد و مخروطی از خاکستر را تخلیه کرد که در میان ابرها نفوذ کرد. این آتشفشان 80 کیلومتر دورتر بود و تقریباً نامرئی بود، اما مخروط خاکستر بسیار قابل تشخیص بود، بنابراین ما توانستیم فوران همزمان دو غول کامچاتکا را مشاهده کنیم!
و سپس به جاده برگشتیم، درختان برفی از جلوی چشمانمان میدرخشیدند که با فیلم و خاطراتی درباره این ماجراجویی باورنکردنی به پتروپاولوفسک-کامچاتسکی میرفتیم. بدون شک این یکی از جالبترین و در عین حال یکی از سختترین و تاسف بارترین اکسپدیشنهای عکسبرداری بود که تا به حال انجام دادیم. علیرغم همه مشکلات، ما توانستیم نگاهی اجمالی به فوران داشته باشیم و آن را از طریق پانورامای خود که بر فراز یکی از بزرگترین آتشفشانهای قاره ما – Kluchevskaya Sopka – گرفته شده است، با شما به اشتراک بگذاریم.
عکس و متن از دیمیتری مویزینکو ، سرگئی شاندین و استاس سدوف
- دستهبندی: تور گردشگری مجازی
- برچسبها: 🏛️جهانگردی
*️⃣ قبل از اجرای “آتشفشان کلوچفسکایا سوپکا در کامچاتکا روسیه” لطفاً این بخش را مطالعه فرمائید.
1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید.
2️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [گزارش ایراد] ، مورد را به ما اطلاع دهید.
3️⃣ برای [نمایشتمامصفحه]، میتوانید با اشاره روی دکمه زیر و برای خروج نیز از دکمههای [►] یا [Esc] استفاده نمائید.