تخصص/مهارت:
عکاس، فتوژرنالیست، محقق، نویسنده، شاعر، پژوهشگر علوم انسانی و فلسفه، کارگردان و فیلمساز مستند
معرفی/ بیوگرافی:
اکبر کشاورز شیرازی (به انگلیسی: Akbar Keshavarz Shirazi) هنرمند ایرانی، متولد 1333 در شهر ری است.
آقای کشاورز شیرازی از اساتید هنر عکاسی کشور مشهور به پدر عکاسی عرفانی ایران، در سال 1333 در شهرستان ری متولد شد. او اولین بار در سال 1350 یکی از عکسهایش در مسابقات بینالمللی جهان اول شد.
استاد اکبر کشاورز شیرازی تاکنون بارها از بسیاری مقامات عالی رتبه کشور، انجمنهای گوناگون، اساتید هنر و فلسفه ایران و… لوحهای تقدیر و قدردانی دریافت نموده است، که تعداد لوحهای تقدیر ایشان (بالغ بر 1500 لوحه) در جایگاه خود بینظیر و مثال زدنی است.
این هنرمند جانباز صاحب مجموعهای عظیم از عکسهای گوناگون است که برخی از آنها مربوط به افراد تاثیرگذار تاریخ و لحظات ماندگار تاریخ ایران (لحظه پیاده شدن امام خمینی از هواپیما) و بعضی دیگر با محتوای هنری میباشند. مجموعه آثار «از خاک تا افلاک» شامل آثار عکسهای بناهای قدیمی کهن میباشد که در گذر جنگ و حمله عراق مخروبه شدهاند، آثاری منحصربفرد که اثر فاخری با عنوان «هُدهُد» را نیز در خود دارد، آقای اکبر کشاورز شیرازی آن تصویر را به زیبایی هرچه تمامتر ثبت نموده است، بطوریکه در این عکس منحصربفرد و تاثیرگذار، نور خورشید طوری داخل تاریکی افتاده که به نظر میرسد یک پرنده (هُدهُد) نشسته است و به درب نورانی مینگرد. این اثر در چندین جشنواره ملی و بینالمللی مورد تشویق و تحسین بسیاری از داوران و منتقدان هنر عکاسی قرار گرفته است. اثری که مورد علاقه و تمجید اساتیدی همچون استاد محمود فرشچیان و استاد حسین الهی قمشهای نیز قرار گرفته است و فیلسوف معاصر ایرانی دکتر سید حسین نصر دربارهٔ آن نوشته است: «این تصویر انسان را از نور به تاریکی و سپس از تاریکی به نور برمیگرداند» که این توصیف در واقع همان معنای حقیقی از خاک تا افلاک میباشد.
آقای کشاورز شیرازی همچنین عکاس ویژه آیت الله خمینی بوده است. تعدادی از عکسهای او نظیر عکس معروف و بسیار شناخته شدهٔ «پیاده شدن امام خمینی (ره) از هواپیما» و «عکسهای کتب درسی» به چشم همگان آشناست. عکسهایی از شهیدان دفاع مقدس و حمله عراق ، عکسهایی مشهور از افرادی نظیر؛ شهید بابایی ، شهید زین الدین، شهید متوسلیان، شهید همت و… در آلبوم وی وجود دارند.
او که در قبل از انقلاب عکاسی خوانندهها و هنرپیشههای آن دوره را میکرد با جریان شروع انقلاب اسلامی در سال 1357 وارد حوزه ای دیگر از عکاسی شد و «عکاسی خبری» و فتوژرنالیسم را پیش گرفت، پس از آن با وقوع جنگ و حمله نظامی عراق به ایران، راهی جبههها و هنر «عکاسی جنگ» شد. آقای اکبر کشاورز شیرازی در زمان حمله نظامی عراق به ایران و وقوع 8 سال دفاع مقدس، به مدت 81 ماه در جهبه و جنگ حضور داشت و در 16 عملیات نیز مجروح و جانباز شیمیای شد. از همان آغاز دفاع مقدس و عملیات آزاد سازی خرمشهر تا پایان جنگ و عملیات مرصاد به مدت 81 ماه در جبهههای نبرد حضوری فعال داشته و در هر قسمت از بدن او، یک یادگاری از جبهه دارد.
او پس از دوران جنگ و فروکش ناآرامیها، راهی مناطق کهن و ویرانههای برجای مانده تاریخی شد و سبکی دیگر از عکاسی «عکاسی معماری و بناهای ساختمانی» را آغاز نمود.
اکبر کشاورز شیرازی از چهرههای شناخته شده و ماندگار است و دارای رزومهای پربار و تاثیرگذار میباشد، او در عین حال یکی از بزرگترین هنرمندان عکاس کشور ایران است و بنابر ادعای ایشان، رکورد دار تعداد عکس ثبت شده با تعداد 350 میلیون عکس در ایران و جهان میباشد. وی همچنین دارای تعداد 1500 لوح تقدیر و 10 دکترای افتخاری در سطح ملی و بینالمللی از ایران و جهان است. از سال 1360 تا امروز، بیشتر عکسها و پوسترها مذهبی و انقلابی و معروف نظیر؛ پوستر دعای فرج که در ایران و در سایر کشورهای عربی توزیع میشود، از کارهای ارزشمند ایشان است.
آقای کشاورز شیرازی علاوه بر هنر عکاسی در هنر نویسندگی نیز فعالیت داشته و تاکنون نویسنده 250 جلد کتاب ادبی و فلسفی و عرفانی میباشد که 15 جلد آن نیز به چاپ رسیده است. دیوان شمس تبریزی با عکسهای کشاورز رنگ و جلایی دیگر گرفته است. چاپ مجموعه نگارستان عشق و عرفان که حاصل عکسهای اکبر کشاورز از امام (ره) و اشعار عرفانی اوست، از جمله دیگر آثار گرانبهای وی است. کارگردانی یک مجموعه هنری عرفانی با نام خرابههای عشق نیز در کارنامه فعالیتهای «شیرازی» وجود دارد.
کتابهای: حدیث عارفان، تاریخ و بررسی رجال شهر ری، چراغ راه کمال وصال حضرت معشوق، کتاب ستارگان هدایت، زندگی نامه علامه طباطبایی، زندگی نامه شیخ صدوق، زندگی نامه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، زندگی نامه آیت الله بهجت، زندگی نامه آیت الله حسن زاده آملی، زندگی نامه آیت الله شیخ حسین لنکرانی، زندگینامه علامه محمد تقی جعفری، زندگینامه دکتر الهی قمشهای، خاطرات جبهه و دیوان اشک شفق (حاوی اشعاری از این هنرمند) به زیور طبع آراسته شده است.
اکبر کشاورز شیرازی به عنوان مستندساز در هنر کارگردانی و فیلمسازی نیز فعالیت داشته و تاکنون دو فیلم مستند با نامهای «خرابهای عشق» و «ستارگان هدایت» ساخته است و پنج مرتبه نیز چهره ماندگار ایران انتخاب شده است.
مهدی ابوالحسنی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ری ضمن تقدیر از این هنرمند گفته بود: «تجربه این عکاس نامدار و پیشکسوت انقلاب و سالهای دفاع مقدس باید برای هنرمندان جوان و نسل آینده بازگو شود تا سرلوحه فعالیتهای هنری قرار گیرد.»
بنابر گفتهٔ آقای اکبر کشاورز شیرازی، ایشان از سال 1357 تا 1390 بیش از 120 میلیون قطعه عکس هنری با تلفیقی زیبا از عکسهای آیت الله خمینی (ره) و مقام معظم رهبری برای توزیع در داخل و خارج کشور به چاپ رسانده است.
برخی از سوابق و افتخارات:
• عکاس معاصر ایران
• نویسنده، محقق و مولف 15 جلد کتاب
• عضو انجمن هنرمندان جانباز در جنوب و شرق تهران
• برگزار کننده سلسله نمایشگاههای عکس در فرهنگسرای بهمن و خانه عکاسان ایران
• کسب رتبه اول در عکاسی عرفانی در سال 1360
• برگزار کننده نمایشگاه عکس در نگار خانه فرهنگسرای جوان 1383
• نمایشگاه از آثار هنر مند معاصر اکبر کشاورز شیرازی با نام از خاک تا افلاک در خانه عکاسان ایران ،تاریخ 11 اَمرداد 1385
• موسس نگارستان عشق و عرفان روح الله در رابطه با توزیع عکسهای عرفانی از حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری، شهدا و مفاخر ایران تاسیس از سال 1360 تا سال 1395
• کسب مقام اول پوستر پله پله تا ملاقات خدا در دانشگاه شهید بهشتی
• تجلیل سازمانهای مختلف به پاس تهیه پوسترهای عرفانی از حضرت امام خمینی (ره)
• نشر آثار و فعالیتهای هنری و عرفانی در شهرداری تهران
• چاپ تمبر یاد بود چهره ماندگار کشور توسط اداره پست جمهوری اسلامی ایران
• کسب رتبه اول بخاطر عکس هد هد با نام مراقبه در خلوت در سال 1360
• تجلیل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1393
و…
آثار آقای اکبر کشاورز شیرازی تاکنون مورد تشویق و تحسین افراد مشهور هنری، فرهنگی، علمی، و… قرار گرفته است. افرادی نظیر اساتید ؛ محمود فرشچیان، محمدرضا شجریان (استاد آواز ایران)، حسین الهی قمشهای (استاد عرفان، ادبیات، هنر و فلسفه ایرانی)، غلامحسین امیرخانی (استاد خط فارسی و ریاست انجمن خوشنویسان ایران)، مجید سمیعی (پروفسور و استاد علوم پزشکی عصبی)، جهانگیر الماسی (بازیگر سرشناس ایرانی)، بهمن مفید (بازیگر سرشناس ایرانی)، مجید مجیدی (کارگردان سرشناس ایرانی) و…
بخشی از زندگینامه
اکبر کشاورز شیرازی درباره خود چنین میگوید:
«رشته اصلی من فلسفه است؛ دکترای فلسفه و گرافیک دارم. قبل از انقلاب علاقه فراوانی به نوشتن رمان و شعر داشتم، اما بیشتر فعالیت هایم در زمینه عکاسی بود. چند فیلم کوتاه را هم خودم تهیه کنندگی و کارگردانی کرده ام.
پشت لبهایم تازه سبز شده بود و همه دلخوشیام عکاسی از چهرههای معروف آن زمان؛ خوانندهها، بازیگران و سلبریتیهای قبل از انقلاب بود. کاری به اتفاقات دوروبرم نداشتم. کاری به مبارزه و سیاست هم نداشتم. اصلاً تابهحال نام امام خمینی (ره) به گوشم نخورده بود و یا شاید آنقدر غرق در دنیای عکسهایم بودم که گوشهایم چیزی نمیشنید. آن روز کاری نداشتم. کتانیهای پارهام را پوشیدم تا با دوستانم به فوتبال برویم. در حال بازی بودم که بند کتانی زیرپایم گیر کرد و نزدیک بود با سر به زمین بخورم، نشستم، در حال گرهزدن بندها بودم که یکدفعه دیدم دو مرد کتوشلواری با کراوات بهسرعت به من و دوستانم نزدیک میشوند. راستش ترسیدیم. پیش خودمان گفتیم حتماً سر ظهری در کوچه سروصدا کردیم و آن دو نفر برای گوشمالی ما به طرفمان میآیند. همگی پا به فرار گذاشتیم، من با آن کتانی و بندهای پاره نتوانستم فرار کنم و ساواکیها دستگیرم کردند. درحالیکه مرا کتک میزدند دیواری که روبه روی آن بندهای کفشم را گره میزدم نشانم دادند و گفتند غلط زیادی میکنی؟ اعلامیه روی دیوار میچسبانی؟ راستش را بگو عکس روحالله خمینی و این اعلامیهها را از کجا آوردهای؟ من همینطور مات و مبهوت نگاهشان میکردم. نمیدانستم چه میگویند. با دنیای اتهاماتشان غریبه بودم. اعلامیه چیست؟ هرچقدر گریه میکردم انگار حرفهای مرا نمیشنیدند.
تا چشم باز کردم خودم را در کلانتری شهرری دیدم. حرفهایم به گوششان نمیرفت. پاهایم را بین دو میز قرار داده بودند و فقط کتک میزدند. من هم گریه میکردم و میگفتم ازهمهجابیخبرم. سوزش ضربههایی که به کف پاهایم زده بودند جانم را به لبم رسانده بود. چشمهایم را بسته بودم که صدای فحاشی یکی از نیروهای شهربانی توجهم را جلب کرد. چشمم را باز کردم و دیدم یک روحانی را دستگیر کردهاند. به او ناسزا میگویند و کتکش میزنند. دو ساعت بعد دوباره سراغ من آمدند و کتک زدنشان را شروع کردند. خلاصه این قصه 2 روز ادامه داشت و آنها فکر میکردند من مبارز انقلابی هستم و نمیخواهم دوستانم را لو بدهم، تصمیم گرفتم برای آنکه از شر آزارهایشان خلاص شوم چسباندن اعلامیهها به دیوار را گردن بگیرم. همین کار را کردم و گفتم اعلامیهها را از حیاط مدرسه پیدا کردم. بعد از چند روز داییام برای ضمانت به کلانتری آمد و گفت بچه یتیم گیر آوردید؟ این طفل معصوم از این کارها بلد نیست و بالاخره مرا از زندان بیرون آورد.
چند روز بعد از آزادی از زندان، همان روحانی که در کلانتری دیده بودمش و نشانی خانهمان را گرفته بود سراغم آمد و گفت میخواهم با من به مسجد بیایی؟ مرا به مسجدی دورتر از خانهمان برد و در جلسهای کنار او نشستم. بعد از آنکه در مورد اهمیت مبارزه علیه ظلم و ستم سخنرانی کرد، گفت میخواهم جوان مبارزی را به شما معرفی کنم که با این سن و سال آنقدر کتک خورد اما راضی نشد اسم کسانی که اعلامیه را از آنها گرفته بود لو بدهد. این جوان یک مبارز تمامعیار است. من همینطور هاج و واج نگاهش میکردم و انگار زبانم قفلشده بود و نمیتوانستم حرفی بزنم. من کجای این قصه قرارگرفته بودم؟ مبارز انقلابی! فداکاری! مقاومت! همه در نگاه من واژههای غریبهای بودند. اما انگار خدا میخواست مسیر زندگی مرا تغییر دهد. شاید دعاهای مادرم مستجاب شده بود، همیشه برای عاقبتبهخیری پسر عشق دوربینش دعا میکرد و دلِ خوشی از دلخوشیهای من نداشت. هر عکسی از خوانندهای روی دیوار اتاق جا خوش میکرد گره اخمهایش کورتر میشد و با من سرسنگینتر.
چهرهام طوری بود که توجه کسی را به خودش جلب نمیکرد. مهمترین اعلامیههای امام خمینی (ره) را از قم تحویل میگرفتم و به تهران میآوردم. آب از آب تکان نمیخورد. برای آنکه گیر ساواکیها نیفتم، معرفینامههایی که چند سال قبل برای عکاسی از خوانندهها گرفته بودم، در جیبم قرار میدادم تا در وقت ضرورت آنها را نشان مأموران ساواک دهم و از دستشان بگریزم. مسیر عکاسی من هم در آن سالها تغییر کرد و جنس دلخوشیهایم عوض شد. از روحانیون و جلسات مبارزه عکاسی میکردم. در محضر استاد فضیلت درس ام را ادامه دادم و کمکم علاوه بر مبارزه، عاشق فلسفه هم شدم و کتابهای فلسفی جایش را در زندگی من باز کرد.
شیخ حسین لنکرانی به من گفت: میخواهم تو را بهعنوان عکاس امام خمینی (ره) به بیت امام معرفی کنم. نظرت چیست؟
من کجا؟ بیت امام خمینی (ره) کجا! مگر میتوانستم نپذیرم. عاقبت بخیری یعنی همین.
سال 1362، آیت الله فاضل لنکرانی به احمد آقا خمینی گفتند که اگر برای جلسات و دیدارهای امام نیاز به عکاس دارید، من عکاس جوان سراغ دارم. چند روز بعد خودم را در بیت امام (ره) دیدم، اولین دیدار با امام خمینی (ره) فراموش نشدنیترین روز زندگیام را رقم زد؛ با ورود به بیت امام خمینی (ره) فصل تازهای در زندگی من گشوده شد. به این ترتیب من به خدمت احمد آقا خمینی و امام راحل رفتم و از آن پس دیدارهای امام با مسئولین و هر شخصی که نزدشان میآمدند را عکس میگرفتم. علاوه بر عکسهای رسمی، عکسهای خصوصی امام در منزلشان را هم من میگرفتم که این عکسها در سایت جماران اشتراک گذاری شده است.
زمان انقلاب عکسهای زیادی از شخصیتها و مسئولین گرفتم و نگاتیوها را تحویل حاج احمد آقا دادم. طبق آخرین آمار، حدود 350 میلیون عکس انداخته ام که هر کدام در داخل و خارج از کشور منتشر شده اند.
از مفاخر، فیلسوفها، هنرمندان و نخبگان علمی بسیاری عکس پرتره انداخته ام. جالب است بدانید کار گرافیکی عکسها را هم خودم با کمک دوستانم انجام میدادم و یکباره میدیدیم که یک عکس در سایز بزرگ در بیلبوردهای شهری به نمایش درآمده است.
زمان انقلاب 21 ساله بودم؛ قبل از پیروزی انقلاب در کارهای از جمله جابجایی و پخش اعلامیه مشارکت داشتم. ثانیه به ثانیه عکاسی در روزهای تظاهرات برای من خاطره است؛ هرجا که میرفتیم یا دعوا بود یا تظاهرات؛ من خودم 3 بار تیر و 1 بار هم چاقو خوردم. حدود 200، 300 دوربین دارم که در اعتراضات قبل از انقلاب و سالهای جنگ بر اثر اصابت تیر و ترکش آسیب دیده اند.
7 الی 8 ماه قبل از 22 بهمن 57، جلوی مدرسه زکریای رازی در شهر ری دستگیر شدم؛ ساواک مرا برد، پاهایم را به میز بسته بودند و شکنجه ام میکردند. یک پرونده قطور هم برایم ترتیب دادند. زمانی که مردم مجسمه شاه را انداختند من در آنجا حضور داشتم. یک جاهایی در آن تظاهرات عکاس بودم، یک جاهایی هم بعضی افراد دوربینم را میگرفتند و خرد میکردند؛ البته ما زرنگی میکردیم و نگاتیو را در میآوردیم.
لحظه پایین آمدن امام از هواپیما اولین تصویر از ایشان بود که در دوربین من ثبت شد.
بعد از آن همراهی امام توسط مردم تا بهشت زهرا (س) را عکاسی کردیم. در مسیر که میرفتیم خیلی از مردم به خاطر چسبیدن به ماشینی که امام سوار بود، برای چند دقیقه حتی زیر ماشین هم میرفتند، اما مجدد بلند شده و دنبال آن میدویدند. ازدحام جمعیت و سخنرانی امام در بهشت زهرا (س) هم یکی از بهترین سوژههایی بود که عکاسان آن را ثبت کردند.
معمولاً همه ما وقتی بخواهیم برای اولین بار به دیدار فردی که مبارز است، رهبر یک حزب است، یا عارف و فیلسوف و در کل شخص بزرگی است برویم، ناخودآگاه دچار استرس و دلهره میشویم. اما دیدار با امام اینطور نبود؛ امام همه این ویژگیها را داشتند. مبارز، رهبر، عارف، فیلسوف و… بودند، اما اصلا مغرور نبودند. زندگی سادهای داشتند که این سادگی در زندگی مسئولین امروزی کمتر به چشم میخورد.
از رهبر انقلاب هم عکس زیاد انداخته ام. از زمان حضور ایشان در جبهه تا رهبر شدنشان عکس دارم. من همه عکسهای خودم را میشناسم، اما متاسفانه بعضا میبینم که خیلیها عکسهای مرا به اسم خودشان چاپ کرده اند. خوشبختانه به قدری کار کردم که اگر الان کسی بخواهد دنبال ایده نو باشد، میگوید قبلتر این ایده توسط فلانی انجام و اجرا شده است.
بیش از 30 میلیون نسخه از عکسهای من چاپ شده است؛ عکس از امام خمینی، انقلاب، جنگ و دفاع مقدس و… اما باور میکنید من بابت یک فریم از این عکسها پولی از کسی نگرفتم! و حالا دلخوشیام به عکسها نیست و به خاطرهای است که از آنها برایم به یادگار مانده است. امروز، نه دکترای افتخاری که به من دادند به کارم میآید و نه صدها لوح تقدیری که از دست بزرگان و صاحبمنصبان که با عنوانهای مختلف در کمدم روی هم تلنبار شدهاند فایدهای برایم داشته است. دوست دارم همه زندگیام را بدهم و یکبار دیگر به سالهای 57 تا 59 و همنشینی با امام خمینی (ره) برگردم. من از فعالیتهای خودم در زمان حیات امام راضی هستم و خدا را بخاطر آن شکر میکنم…»
“شما را به دیدن نمایشگاه آثار ایشان دعوت مینمائیم”
• آدرس:
تهران/ شهرستان ری / دولت آباد
• وبسایت:
akbarkeshavarz.ir
• اینستاگرام:
ostadakbar.keshavarz.shi
• رویدادهای جاری:
• کد QR:
📲 جهت دسترسی سریع و اشتراکگذاری آسان، این کد را با تلفنهای هوشمند اسکن نمائید