جنبشی در هنر و ادبیات که طی دهههای 1920-1930 در فرانسه شکل گرفت. بنای این مکتب ادبی و هنری بر اصالت خیال، رؤیا و تداعی آزاد و تصورات ضمیر ناخودآگاه است. واقعیت برتر نزد هنرمند سوررئالیست نه تصاویر و ترکیبات عالم واقعی و مادی، بلکه توهمات، تداعیهای ترکیبی و تصورات نامتجانس و غیرمعقول ناخودآگاه است. این جنبش که بهعنوان انقلاب و تحولی در زمینۀ اندیشه و عمل مورد توجه قرار گرفته است از برخی جوانب میراثدار جنبش دادائیسم است. اگرچه هر دو جنبش ضد عقلانی بودند، اما سوررئالیسم بر خلاف گرایش نهیلیستی دادا، نگرشی مثبت داشت.
آندره برتون که نظریهپرداز این جنبش بود گفت هدف این جنبش رفع تناقض و مشکلات پیشین خیال و واقعیت به نفع یک «واقعیت برتر» یا «واقعیت ناب» است. در اینجا هدف هنرمند این است که نیروی تخیل خود را از نظارت و کنترل عقل و اراده خارج و از هر قید و بند منطقی رها سازد تا از ثمرۀ تداعیهای ذهنی و خیالی و مکاشفههای توهمی در حالت مختلف خواب و بیداری و خلسه، بتواند مضامین و شکلهای جدید و نوظهوری را برای آفرینش و خلق اثر هنری خویش بدست آورد. به بیان دیگر، سوررئالیسم در هنر مبتنی است بر:
پویش و کندوکاو در سرتاسر قلمرو تجربۀ انسانی و بسط و گسترش عرصۀ واقعیات منطقی از طریق نظم بخشیدن به واقعیات غریزی و رؤیایی.
از این منظر کلی، سوررئالیسم تمامی گرایشات، نظریات و روشهای متنوع نامنسجمی را که ویژگی برجسته آنها نقض تسلط و خرد و آگاهی است در بر میگیرد. سوررئالیسم برخلاف کوبیسم که هنرمند را در محدودۀ خاصی منحصر میکرد، بر عکس به هر نوع خیالپروری و یا خیالپردازی در حالت بیداری، اصالت هنری بخشید و آفرینش هنرمند را در بهرهگیری از برخوردها و برداشتهای پیشبینینشده و تصادفی و ابداعات نامتعارف آزاد میگذارد. از همینروست که حاصل کار این هنرمندان بسیار شخصی و کاملاً نامعمول و متمایز هستند.
دربارۀ ریشۀ پیدایش این جنبش گفته میشود که سوررئالیسم زبان حال تشنجات و آشفتگیهای دنیای معاصر است. نوعی دعوت به عصیان است و فریاد اعتراضی بر ناهماهنگیهای تمدن جدید. و این خود حاصل شرایط پس از جنگ جهانی اول و ادامۀ جنبشهای دادائیسم و فوتوریسم است. از سوی دیگر ظهور این جنبش همزمان است با فراگیر شدن نظریات روانشناس معروف اتریش، زیگموند فروید که تحقیقات و پژوهشهای بدیعی دربارۀ ضمیر ناخودآگاه، رؤیا و سرکوب امیال پنهان انجام داده بود. تعجبی نیست که بنیانگذاران این جنبش ادبی هنری، یعنی آندره برتون و لوئی آراگون هر دو پزشک امراض روانی بودند و از تحقیقات فروید برای شکلدهی جنبش بهره فراوان گرفتند.
⇩
〔دیدن منابع مطالب〕