داستان صوتی زمستان
بیا بریم دیروز بیاییم بلکه فردایی شد. آره بیا بریم دیروز بیاییم که دست کم شال و کلاهی برداریم، ژاکتی، دستکشی، چیزی…آخه من به گرمای تو عادت دارم وگرنه واسه یه ژاکت و یه جفت دستکش باید دوتا جلیقه ی ضد گلوله گیر بیارم که یه وقت سربی نشی..آخه برگشتن به گذشته خیلی خطرناکه ، فکر کردی داعش فقط تو عراق و سوریه سر از تخم در آورده؟ نع،….
اگه یه فکر و خیالی اون ته مه های سرت از مردن دل خوش کنکات سر تا پا سیاه پوشیده و ریشش در اومده، اگه دست بت دیروزت مسلسل و کلاشینکفه که به رگبار ببنددت…نترس…من هستم.اصلا مگه ما لیوان میدین چایناییم که با سرد و گرم امروز و دیروز ترک بخوریم ، دوتا بشیم؟ ما که یکی بودیم…ما که تب بالای چها درجه بودیم. ما که چله ی تابستون بودیم حالا لخت . لرزون ،تو این زمستون برای چی بهم بگیم خداحافظ؟
با صدای: بهناز بستان دوست
*️⃣ راهنمای پخش “زمستان ~دکلمه” در تماشاخانه و مدیاکلاب لیلیت
1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید!
2️⃣ پادکستها و کتابهای صوتی از سایت داخلی بصورت رایگان اشتراکگذاری گردیده است، که نام منبع آن در پایین توضیحات درج گردیده است. بنابراین محاسبه میزان ترافیک مصرفی اینترنت، طبق مصرف «سایت منبع» محاسبه میشود و پلتفرم لیلیت هیچگونه نقش و دخالتی در نحوه محاسبه آن نداشته و متعاقباً هیچگونه سود و منفعتی از آن کسب نمیکند.
3️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [پیامگیر گوشه چپ صفحه] ، مورد را به ما اطلاع دهید.