عروسک پشتپرده سومین داستان این مجموعه است. داستان پسرکی که در فرانسه درس میخواند اما جز آنچه که برایش فراهم کرده و خواستهاند کار دیگری نکرده است. در همان ابتدای داستان هدایت نشانی از فرهنگ خانواده پسرک میدهد و از پسرک با عناوینی چون گوسفند، چشم و گوش بسته، خجالتی، بچه ننه، غمناک و افسرده یاد میکند. پسرکی که برای درس خواندن فرستاده شده و آن را به خوبی انجام میدهد، دختر عمویش برای همسری برایش انتخاب شده است و در مجموع مسیر زندگیاش تا زمانی که زنده است توسط خانوادهاش به صورت خطی ترسیم شده است. اولین تنش ماجرا تلنگر ناظم در مدرسه فرانسوی است «.. کمتر خجالت بکشید، کمی جرئت داشته باشید، برای جوانی مثل شما عیب است، در زندگی باید جرئت داشت!» همان شب پسر شاید اولین تصمیم زندگی خود را «خود» میگیرد. میخواد همچون بقیه همکلاسیهایش شبی خوشگذرانی کند. در راه بار، اولین زنی را که میبیند عاشق میشود یا خود چنین میپندارد. زنی زیبا با لبخندی روی لب و چشمانی همیشه باز، درحالی که دست به کمر زده و پسرک داستان را نگاه میکند و هر آنچه را دارد بدون هیچ خواستی عرضه میکند. اما تنها یک مشکل وجود داشت و آن اینکه زن مانکن بود. پسرک باید به سراغ تصمیم دوم میرفت؛ راه رفته را برگشت، دروغی گفته و مانکن را خرید. زن را برای همیشه برای خود کرد.
ادامۀ ماجرا اما بعد از چند سال در ایران رقم میخورد. پسر در بازگشت به خانواده، مانکن را با خود آورده است. درخشنده نامی است که برایش انتخاب شده. البته هدایت به شخصیت درخشنده نپرداخته و دیالوگهای برای درخشنده ننوشته است. آنچه که هست عمل است. پسر هیچ ترسی از داشتن مانکن و آوردن آن به ایران ندارد و همه از آن خبر دارند. مانکن را پشت پردهای دراتاقش گذاشته و تمام وقتش را در اتاق و با او میگذراند. درخشنده اما دست از دیده نشدن بر نمیدارد، تلاش میکند برای دیده شدن برای شبیه شدن به مانکن. در صحنهای که پسر برای اولین بار مانکن را پشت ویترین میبیند هدایت مینویسد که چشمانش همچون درخشنده است. در ابتدا مانکن شبیه درخشنده است و حالا درخشنده سعی دارد شبیه مانکن شود. در کشمکش مانکن و درخشنده، درخشنده پیروز میشود و سرانجام دیده میشود. پسر او را میبیند و میخواهد، تصمیم دیگری در راه است که مسیر داستان را در پایان جور دیگری رقم میزند.
داستان عاشق شدن پسری به مانکنی که شبیه درخشنده است اما حرف نمیزند، چیزی نمیخواهد، فقط هست و زیبایی و لبخندش را عرضه میکند، داستان مدرنی است که دهها سال بعد از هدایت در جامعه اتفاق میافتد. داستان خانوادۀ سنتی که پسری نه برای خودش بلکه برای خودشان بار آوردهاند و کشته شدن درخشندهای که کشتهشدن خیلی چیزهاست.
صادق هدایت با خلق این داستان کوتاه و زیبا به سبک خودش تمام تعصبات، سنتها و فرهنگ خشک سنتی را به چالش کشیده که همیشه وی را آزار میداده است. سرانجام داستان همان میشود که هدایت میخواسته و معتقد بوده است. تصمیمی غیر منتظره و غیر قابلتصور برای رهایی. داستانی پر از عشق و آگاهی، جنون و نادانی، سنت و مدرنیته و فقدان محبت.
عروسک پشت پرده داستان کوتاهی از صادق هدایت است که میتواند به جهتی رمانتیک نیز به حساب آید. این داستان در مجموعه سایهروشن در سال 1312 به چاپ رسید.
با صدای: امیر اردلان داودی
*️⃣ راهنمای پخش “عروسک پشت پرده ~صادقهدایت” در تماشاخانه و مدیاکلاب لیلیت
1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید!
2️⃣ پادکستها و کتابهای صوتی از سایت داخلی بصورت رایگان اشتراکگذاری گردیده است، که نام منبع آن در پایین توضیحات درج گردیده است. بنابراین محاسبه میزان ترافیک مصرفی اینترنت، طبق مصرف «سایت منبع» محاسبه میشود و پلتفرم لیلیت هیچگونه نقش و دخالتی در نحوه محاسبه آن نداشته و متعاقباً هیچگونه سود و منفعتی از آن کسب نمیکند.
3️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [پیامگیر گوشه چپ صفحه] ، مورد را به ما اطلاع دهید.