داستان صوتی “سنگی که دلش لک زده بود خودش را بخاراند”
بر بلندترین جای یک روستای کوهستانی ، کنار یک شیب تند، یک سنگ بزرگ بود. هرچه بیشتر آن جا میماند، بیشتر از پیش خزه و گل سنگ تنش را میپوشاند و هر چه بیشتر خزه و گل سنگ تنش را میپوشاند، بیشتر از پیش تنش بنای خاریدن را میگذاشت. هر وقت توکایی بر پشتش مینشست و بنا میکرد بر نوک زدن گل سنگ ها و خزه های پشتش ، حسابی گل از گلش میشکفت و از فرط سبکباری آرام میگفت آخی ی ی ی ی…
نویسنده :فرانتس هولر /
برگردان : علی عبدالهی /
با صدای: حمیدرضا دانش
*️⃣ راهنمای پخش “سنگی که دلش لک زده بود که خودش را بخاراند ~فرانتسهولر” در تماشاخانه و مدیاکلاب لیلیت
1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید!
2️⃣ پادکستها و کتابهای صوتی از سایت داخلی بصورت رایگان اشتراکگذاری گردیده است، که نام منبع آن در پایین توضیحات درج گردیده است. بنابراین محاسبه میزان ترافیک مصرفی اینترنت، طبق مصرف «سایت منبع» محاسبه میشود و پلتفرم لیلیت هیچگونه نقش و دخالتی در نحوه محاسبه آن نداشته و متعاقباً هیچگونه سود و منفعتی از آن کسب نمیکند.
3️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [پیامگیر گوشه چپ صفحه] ، مورد را به ما اطلاع دهید.