هنر روم اساسا هنر یک امپراطوری نیرومند است و با اقتباسهایی که از کشورهای پیشین نموده است بیان میشود.سبک معماری و هنر روم باستان بیش از هر چیز مدیون هنریونان باستان است که در شکل گرفتن و رشد هنر روم تاثیر بسزایی داشته است. به هر حال هنر رومی به تدریج در اثر توسعه حکومت روم راهی جداگانه و مشخص برای خود پیدا کرد و تکامل یافت.به طوری که میتوان ادعا کرد این قوم دارای یک شخصیت بسیار قوی و عمیق هستند.
در ادامه مطالبی در رابطه با معماری، نقاشی و پیکرتراشی روم باستان را بررسی مینماییم.
معماری:
مهمترین آثار هنر معماری روم را در زیر بررسی مینماییم.
معبد پانتئون
آمفی تئاتر کولوسئوم
طاق نصرت کنستانتین
ساختمان بازیلیکا
پیکرتراشی:
تمرکز و کنترل قدرت بر تمام امپراطوری روم که از طریق فتوحات و کشورگشایی به دست آمده بود به عهده امپراطور بود که با خود پیشرفتهای هنری فراوان برای دنیای باستان به همراه داشت.پیکره سازی روم را باید بازگو کننده عظمت پهناورترین امپراطوری تاریخ دانست.
هنرمندان این آثار رابا چنان ظرافت ،احساس و دقت عملی میتراشیدند که مجسمه و نقش برجسته رومی هنوز هم در میان شاهکارهای هنری جهان کم نظیر است.آثار بر جای مانده از آن دوران بیانگر آن است که سازندگان آنها به واقع پردازی گرایش داشته اند.دلیل این واقع پردازی ،استفاده از این پیکرهها در مراسم کشور بود.زمانی که امپراطور نمیتوانست شخصا در مراسم ویژهای شرکت کند مجسمه آنها به عنوان سمبل و نشانهای از حضور آنان در مراسم حضور میافت.
البته مجسمههای مرمرین و مفرغی جزو زینت آلات مکانهای مقدس و ویلاهای شخصی و حمامها نیز محسوب میشد.
از پیکرههای بسیار مشهور و زیبای این دوران میتوان از مجسمه ونوس نام برد که به الهه زیبایی شهرت دارد.
نقاشی:
هنر نقاشی روم به طور عمده از روی نقاشیهای دیواری باقیمانده از اوایل امپراطوری روم شناسایی شده است.نقاشیهای دیواری کشف شده از پمپئی و هرکولانیوم گر چه نخست با استقبال پرشور هنری مواجه شد، لیکن یا گذشت زمان، پژوهشگران کارشناس آن آثار را چیزی جز اقتباساتی منحط از هنر یونانی مآبی به شمار نیاوردند.گر چه از طرفی هم هیچگونه مدرک و گواهی وجود ندارد که دلالت بر بدل سازیهای رومی از روی اصلهای یونانی نماید اما از سوی دیگر به یقین میدانیم که نقاشان یونانی به رم و دیگر شهرهای ایتالیا دعوت و به کار هنری گماشته شدند و امضای چندتن از آنها در پای آثار مکشوف نمایان است. همچنین بسیاری از نگارهها و تمثالهای دینی به کار رفته در نقاشیهای رومی به طور آشکار مآخوذ از اصل یونانی بوده است.اما در عین حال “ترکیب وحدت آفرین ” و طرز اجرای مضامین، نمایانگر سلیقه و دید خاص هنرمندان رومی آن دوران است.و از این همه میتوان نتیجه گرفت که نقاشی رومیان نیز مانند پیکرتراشی هایشان حاصل تلفیقی بود در میان اصول و موازین کلاسیک یونان با آنچه که هنرمندان رومی به یاری ودیعه واقع نمایی و برداشت ساده و صریح خود از مناظر طبیعی و رویدادهای اجتماعی و صحنههای عادی زندگی روزانه،به وجود میآوردند.
و اما در رابطه با نقاشی تدفینی، نمونههایی در شهر کامپانیای ایتالیا یافت شده است.آثار به دست آمده نمایانگر آن است که نقاش رومی تاکید را بر طراحی گذارده است و درون خطها را با رنگهای تخت و روشن پر میکرده است.
نمونههای متعددی از نقاشیهای دیواری که در روم کشف شده متعلق به خانههای اشرافیان دولتمند بوده و به همین سبب نشانگر پسند ایشان از پارهای خصوصیات شیوه یونان است.
از اوایل دوره مسیحیت دو نوع منظره سازی، زینت بخش دیوار خانههای ییلاقی و شهری رومیان میشد.
نوع اول مناظری که گاهی با کمال بخشی آرمانی و یا توهمات شاعرانه، ضمیمه مجالس اساطیری و قهرمانی میشد تا به آنها شکوه و زیبایی بیشتری ببخشد.و نوع دوم مناظری که در مقام مضمون اصلی و به خاطر نمایش زیباییهای طبیعت یا توصیف عینی برگ و گل ومیوه و … با دقت استادانه و نیز با رعایت اصول ژرف نمایی و تاریک و روشن اجرا میشد.
⇩
〔دیدن منابع مطالب〕