فَرااِنگاشت (Transpressionism) جنبشی هنری است که در اواخر سدهٔ بیستم در اتاوای کانادا بهوسیلهٔ نقاش ایرانی گیتی نوین پایهگذاری شد.
جنبش فراانگاشت از واکنش در برابر بنیانهای هنر پسانوگرایی ریشه گرفتهاست که ادعا میکرد: «هنر مرده است» و «نقاشی به پایان رسیدهاست». گیتی نوین در رویارویی با این باور، یک چنین پوچگراییای را «دام مرگی» برای هنر خواند، چراکه در بینش او نقاشی کنشی آفریننده است که نوگشتن را شادمانی و ستایش میکند و از این رو فراانگاشت ایجاد شدهاست تا گواهی این باشد که بنیان هنر بر آفرینندگی استوار است.
هنر در آفریدگاریش به خود این توان را میدهد تا از پوشش «هستی» پرده بردارد و هشیاری اندیشه را برانگیزاند تا به جوشش «تولد مداوم زیبایی» فرجام گیرد.
فراانگاشت بازتاب دریافت زیباشناسانهای است که قصد دارد تا واقعیت را بدان سان به تماشاگر بنمایاند تا در او تفسیری روشن از تراژدی انسانی برانگیخته شود. مهمترین تابلوهای فراانگاشت غالباً بر پایهٔ دیدشی شاعرانه، رازآلود و شگرف برای دسترسی به بیان هنریی پرشگفت ایجاد شدهاند. این آثار انگاشتههایی از آرمانهای فراانگاشتگرانی هستند که انگارهٔ عرفانیشان را با داورییای زیباشناسانه روشنی دادهاند. آنچه که بیشتر درین پردهها نمایش داده شدهاست صحنههای داستانی است. این پردهها از بیان امیدهای پنهان در اسطورههای نمادین تأثیر پذیرفتهاند. نقش هنرمندان این است که پندارههای آفرینندگی را در تماشاگر برانگیزند که در آنها «عشق» مایهٔ نهادینهشده باشد که به آشفتگی و بیهودگی جهان هستی مفهوم میبخشد؛ و هنرمند با آمیزهای از تفسیر ارزشهای انسان گرایانه و رمزگونه، و بههمراهی انگارههای زیباشناسانهای از زیبایی، هماهنگی و فرهوری به این مهم دست مییابد.
⇩
〔دیدن منابع مطالب〕