امروزه اصطلاح هنرهای مفهومی Conceptual arts را در بسیاری از شاخههای هنری همچون: نقاشی، مجسمهسازی، سینما، انیمیشن، گرافیک و سایر زمینههای دیگر میشنویم.
کانسپچوال آرت ( Conceptual Art ) به معنای هنر مفهومی میباشد، هنری که بیان معنی و مفهومی خاص، مهمترین وجه اثر باشد هدف فقط ارائه اندیشه است، خارج از هر فرم و ساختاری.
هنر مفهومی شکلی از بیان هنری است که میکوشد تا با نیروی ذهن به اثر جنبه هنری داده و آن را از قید و بند فیزیک و ظاهر کار تا حدی آزاد نماید. در این راه، هنرمند از هر آنچه که دوست دارد و یا مناسب با هدف و بیان فکرش است برای عینیت بخشیدن به تفکر و آرمانش استفاده میکند، این ابزار ممکن است با هم ناهمخوان باشد مانند شیشه، خاک، چوب، پارچه، میز شکسته، کتاب، بدن انسان، چراغی کهنه و….
هنرمند ابزار مادی را بی اهمیت، از بین رفتنی، دور از زیبایی شناسی دانسته و تنها برای انتقال مستقیم یک مفهوم یا تصور از آنها سود میجوید. این مفهوم یا تصور معمولا آگاهی به مکان و یا رویداد یا تصور و برداشتی فنی از علم یا فلسفه است، گاهی نیز هنرمند در پی بیان اعتراضش به واقعهای است با بیانی متفاوت .
به قدری این اصطلاح پر کاربرد و پر طرفدار شده است که ما را وادار میکند در زمینه این سبک هنری اطلاعاتی را به دست آوریم. میتوان گفت، جریان پیشرفت و مدرن شدن، موجبات و زمینههای ظهور این سبک هنری را مهیا ساخته است. هر چند که بسیاری از افراد، این شاخه هنری را به هنرمندان آمریکایی- انگلیسی تبار نسبت میدهند ؛ ولی در کل باید هر اثر هنری دارای مفهوم باشد. این مفهوم باید فراتر از آن چیزی باشد که در نگاه اول به چشم میآید و میتوان از آن برداشت کرد. همچنین لازم است به این نکته اشاره کنیم که القا کردن معنی کاملاً شخصی است و هم هنرمند و هم مخاطبان آنها میتوانند هر نوع مفهوم و برداشتی را از این آثار داشته باشند. در آثاری که به سبکهای رئال هستند کاملاً میتوانیم به منظور هنرمند پی ببریم و منظور و هدف او را از اثری که به تصویر کشیده است بدانیم. در واقع هنرمند میخواهد با خلق آثار خود با مخاطبان ارتباط برقرار کند و هر آنچه در ذهنش هست برای آنها بازگو کند. در صورتی که در آثار هنری مفهومی، هنرمندان قصد ندارند مفهوم خاصی را به ذهن مخاطبان القا کنند و قصد ندارند با مخاطب ارتباط برقرار کنند، بلکه این خود اثر است که با مخاطب ارتباط برقرار میکند و چنین به نظر میرسد که مخاطب جزئی از اثر شده و با آن مرتبط است.
هنر نقاشی نیز جزو هنرهایی است که در زمینه موضوعات مفهومی و سبکهای مفهومی آثار زیادی در آن خلق میشود. به ویژه در سالهای اخیر بر تعداد اثرهای نقاشی با سبکهای مفهومی افزوده شده است. در نقاشیهایی که به سبک هنرهای مفهومی است، هنرمندان سعی میکنند مفهومی که در ذهن خود دارند در اثر خود به تصویر بکشند ولی به هیچ عنوان قصد ندارند همان مفهومی که آنها برداشت میکنند، مخاطب آنها نیز برداشت کند. نقاشیهای مفهومی در اثر الهامی که از دنیای مدرن گرفته اند، میخواهند معانی متعددی از این دنیا را به تصویر بکشند. میتوان یک اثر را چنان خلق کرد که هر فردی هم از آن برداشتهای مثبت و هم برداشتهای منفی داشته باشد. در اغلب اوقات، نقاشیهایی که به سبک مفهومی خلق شده اند، مخاطبان خاص خود را دارند و نمیتوان انتظار داشت تا هر فردی مفهومی زیبایی شناسی آنها را درک کند. به همین دلیل اغلب این آثار توسط افرادی که ممکن است در این زمینه فعالیت داشته باشند خریداری میشود. اما باید گفت، هر اثر هنری باید مفهومی داشته باشد و اثری که نتواند توسط مخاطبانش درک شود و ارتباط برقرار کند دچار نقص است.
در دایره المعارف هنر آورده شده است :
در این نظریه ( کانسپچوال آرت ) مفهوم ( انگاشت کلی از موارد خاص ) اهمیت دارد و نه چگونگی ارائه آن. فکر هنرمند مهم است و نه شیئ هنری، هدف رسانیدن مفهوم به مخاطب است وسیله بیان هر چه میتواند، باشد.
از آغازگران این گرایش میتوان به هنرمندان آمریکایی انگلیسی همچون جوزف کاسوت، لارنس وینر، استنلی براون، داگلاس هیوبلر، بروس نومن و به گروه «هنر و زبان» در انگلیس اشاره کرد.
شایان توجه است که هر اثر هنری باید دارای مفهوم باشد. مفهومی که معنایی را فرای ظاهر و صورت اثر ارائه مینماید. القای معنا در هنر مفهومی ممکن است شخصی باشد، چه برای هنرمند و چه برای مخاطب و چه در عنوان اثر و چه در ارائه آن. در اینجا بیننده با خود اثر در ارتباط است و نیازی به برقراری ارتباط با خالق اثر نیست .
مارسل دوشان نقاش فرانسوی گریزان از جنگ (1968-1887) یکی از بنیانگذاران و از مطرحترین و کارآمدترین هنرمندانی بود که با اشیاء حاضر آماده (ready- made) کانسپچوال آرت را به عنوان یکی از گرایشها و جریانهای هنری پست مدرن، مطرح و تثبیت کرد وی در توصیف این هنر میگوید:
واقعیت این است که من تفکرات ضداجتماع داشتم. وقتی یک چرخ دوچرخه را روی یک چهارپایه گذاشتم که چنگک هایش رو به پایین بود، نه هیچ ایدهای حاضر-آماده داشتم و نه چیز دیگری. فقط من باب تفریح بود. این نوع تفریحی بود که در ذهن داشتم.
اصالت فکر و ایده در هنر مفهومی چیزی فرای درک مخاطب نیست، او با فهم خود ایده (انتزاعی) هنرمند را گرفته، بازسازی کرده، در ذهن خویش پرورش داده و در ساختن آن مشارکت میکند.
وقتی یک چیز مادی بر دیوار موزه یا در جایی در برابر بینندهای آویخته میشود، در واقع چیزی نیست جز واسطهای برای انتقال یک ایده یا به مثابه محملی است که به واقعه یا موقعیتی اشاره دارد و از فضا و مکانی که در آن نمایش داده میشود مجزا است. در این شکل هنری از عکس متن، نقشه، نمودار، نوار صوتی، ویدئویی و غیره به عنوان رسانهی ارتباطی استفاده میشود. اکثر هنرمندان در حوزهی هنر مفهومی به طور کاملاً تعمدی و آگاهانه در کارهای خود از محصولاتی که از نظر بصری پیش پا افتاده، معمولی و غیرجالب محسوب میشدند استفاده میکردند تا بدینترتیب توجه بیننده را به مفهوم و ایدهای که بیانگر آنند، جلب نمایند. البته این امر کاملاً قابل قبول و پذیرفتنی است. این عقیده که کیفیات زیباییشناختی ممکن است متعلق به «مفاهیم» باشند، عقیدهی تازهای نیست. خشنودی زیباییشناختی نسبت به زیبایی یا ایجاز یا کمال قضایای ریاضی یا نظریههای علمی و فلسفی مدتهای مدید شناخته شده بود. زیبایی (یا درخشش) حتی در مسابقات شطرنج نیز ارج گذاشته میشود. اما معمولاً هنرمندان آثار برای ژرفا یا زیبایی و ظرافت در حوزهی معنایی قابل توجه نبودهاند و ایدههایی که هنر مفهومی بیننده را بدان هدایت میکند، به نظر میرسد در بسیاری موارد خود کم عمق، معمولی یا پیش پا افتاده هستند. یکی از مشهورترین نمونهها، یک و سه صندلی اثر جوزف کازوت (موما، نیویورک 1965) است که متشکل بود از یک صندلی واقعی، عکسی از یک صندلی و تعریف واژهنامهای صندلی. این اثر یقیناً قصد ندارد که از جنبهی بصری یک ترکیببندی جالب به مفهوم سنتی خود خلق کند. با این حال ایدهای که ارائه میدهد- صندلی واقعی و محسوس؛ عکس صندلی و تعریف مفهوم- برای هر کسی که با کاربرد در حوزهی ایدهها آشنا باشد به شدت پیش پا افتاده است. هیچ معیار صوری قابل قبلی برای متمایز ساختن آثار موفق از ناموفق، ماهرانه از ناپخته، خوب از بد در آثار هنر مفهومی وجود ندارد و در نظر بسیاری از افراد اصطلاح اختصاری «Con art» [هنر گول زَنک] که گاه به جای Conceptual art به کار برده میشود، به نظر میرسد بیشتر مناسب و درخور آن باشد.
⇩
〔دیدن منابع مطالب〕