سبک نقاشی کانسپچوال آرت (Conceptual Art) – هنر مفهومی

  • مشروح مطلب
  • مطالب مشابه
  • بخش‌های مرتبط

سبک نقاشی کانسپچوال آرت (Conceptual Art) – هنر مفهومی
امروزه اصطلاح هنرهای مفهومی Conceptual arts را در بسیاری از شاخه‌های هنری همچون: نقاشی، مجسمه‌سازی، سینما، انیمیشن، گرافیک و سایر زمینه‌های دیگر می‌شنویم.

کانسپچوال آرت ( Conceptual Art ) به معنای هنر مفهومی می‌باشد، هنری که بیان معنی و مفهومی خاص، مهمترین وجه اثر باشد هدف فقط ارائه اندیشه است، خارج از هر فرم و ساختاری.
هنر مفهومی شکلی از بیان هنری است که می‌کوشد تا با نیروی ذهن به اثر جنبه هنری داده و آن را از قید و بند فیزیک و ظاهر کار تا حدی آزاد نماید. در این راه، هنرمند از هر آنچه که دوست دارد و یا مناسب با هدف و بیان فکرش است برای عینیت بخشیدن به تفکر و آرمانش استفاده می‌کند، این ابزار ممکن است با هم ناهمخوان باشد مانند شیشه، خاک، چوب، پارچه، میز شکسته، کتاب، بدن انسان، چراغی کهنه و….
هنرمند ابزار مادی را بی اهمیت، از بین رفتنی، دور از زیبایی شناسی دانسته و تنها برای انتقال مستقیم یک مفهوم یا تصور از آن‌ها سود می‌جوید. این مفهوم یا تصور معمولا آگاهی به مکان و یا رویداد یا تصور و برداشتی فنی از علم یا فلسفه است، گاهی نیز هنرمند در پی بیان اعتراضش به واقعه‌ای است با بیانی متفاوت .

به قدری این اصطلاح پر کاربرد و پر طرفدار شده است که ما را وادار می‌کند در زمینه این سبک هنری اطلاعاتی را به دست آوریم. می‌توان گفت، جریان پیشرفت و مدرن شدن، موجبات و زمینه‌های ظهور این سبک هنری را مهیا ساخته است. هر چند که بسیاری از افراد، این شاخه هنری را به هنرمندان آمریکایی- انگلیسی تبار نسبت می‌دهند ؛ ولی در کل باید هر اثر هنری دارای مفهوم باشد. این مفهوم باید فراتر از آن چیزی باشد که در نگاه اول به چشم می‌آید و می‌توان از آن برداشت کرد. همچنین لازم است به این نکته اشاره کنیم که القا کردن معنی کاملاً شخصی است و هم هنرمند و هم مخاطبان آن‌ها می‌توانند هر نوع مفهوم و برداشتی را از این آثار داشته باشند. در آثاری که به سبکهای رئال هستند کاملاً می‌توانیم به منظور هنرمند پی ببریم و منظور و هدف او را از اثری که به تصویر کشیده است بدانیم. در واقع هنرمند می‌خواهد با خلق آثار خود با مخاطبان ارتباط برقرار کند و هر آنچه در ذهنش هست برای آن‌ها بازگو کند. در صورتی که در آثار هنری مفهومی، هنرمندان قصد ندارند مفهوم خاصی را به ذهن مخاطبان القا کنند و قصد ندارند با مخاطب ارتباط برقرار کنند، بلکه این خود اثر است که با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و چنین به نظر می‌رسد که مخاطب جزئی از اثر شده و با آن مرتبط است.

هنر نقاشی نیز جزو هنرهایی است که در زمینه موضوعات مفهومی و سبکهای مفهومی آثار زیادی در آن خلق می‌شود. به ویژه در سالهای اخیر بر تعداد اثرهای نقاشی با سبکهای مفهومی افزوده شده است. در نقاشی‌هایی که به سبک هنرهای مفهومی است، هنرمندان سعی می‌کنند مفهومی که در ذهن خود دارند در اثر خود به تصویر بکشند ولی به هیچ عنوان قصد ندارند همان مفهومی که آن‌ها برداشت می‌کنند، مخاطب آن‌ها نیز برداشت کند. نقاشی‌های مفهومی در اثر الهامی که از دنیای مدرن گرفته اند، می‌خواهند معانی متعددی از این دنیا را به تصویر بکشند. می‌توان یک اثر را چنان خلق کرد که هر فردی هم از آن برداشتهای مثبت و هم برداشتهای منفی داشته باشد. در اغلب اوقات، نقاشی‌هایی که به سبک مفهومی خلق شده اند، مخاطبان خاص خود را دارند و نمی‌توان انتظار داشت تا هر فردی مفهومی زیبایی شناسی آن‌ها را درک کند. به همین دلیل اغلب این آثار توسط افرادی که ممکن است در این زمینه فعالیت داشته باشند خریداری می‌شود. اما باید گفت، هر اثر هنری باید مفهومی داشته باشد و اثری که نتواند توسط مخاطبانش درک شود و ارتباط برقرار کند دچار نقص است.

در دایره المعارف هنر آورده شده است :
در این نظریه ( کانسپچوال آرت ) مفهوم ( انگاشت کلی از موارد خاص ) اهمیت دارد و نه چگونگی ارائه آن. فکر هنرمند مهم است و نه شیئ هنری، هدف رسانیدن مفهوم به مخاطب است وسیله بیان هر چه می‌تواند، باشد.
از آغازگران این گرایش می‌توان به هنرمندان آمریکایی انگلیسی همچون جوزف کاسوت، لارنس وینر، استنلی براون، داگلاس هیوبلر، بروس نومن و به گروه «هنر و زبان» در انگلیس اشاره کرد.
شایان توجه است که هر اثر هنری باید دارای مفهوم باشد. مفهومی که معنایی را فرای ظاهر و صورت اثر ارائه می‌نماید. القای معنا در هنر مفهومی ممکن است شخصی باشد، چه برای هنرمند و چه برای مخاطب و چه در عنوان اثر و چه در ارائه آن. در اینجا بیننده با خود اثر در ارتباط است و نیازی به برقراری ارتباط با خالق اثر نیست .
مارسل دوشان نقاش فرانسوی گریزان از جنگ (1968-1887) یکی از بنیانگذاران و از مطرح‌ترین و کارآمدترین هنرمندانی بود که با اشیاء حاضر آماده (ready- made) کانسپچوال آرت را به عنوان یکی از گرایش‌ها و جریانهای هنری پست مدرن، مطرح و تثبیت کرد وی در توصیف این هنر می‌گوید:
واقعیت این است که من تفکرات ضداجتماع داشتم. وقتی یک چرخ دوچرخه را روی یک چهارپایه گذاشتم که چنگک هایش رو به پایین بود، نه هیچ ایده‌ای حاضر-آماده داشتم و نه چیز دیگری. فقط من باب تفریح بود. این نوع تفریحی بود که در ذهن داشتم.
اصالت فکر و ایده در هنر مفهومی چیزی فرای درک مخاطب نیست، او با فهم خود ایده (انتزاعی) هنرمند را گرفته، بازسازی کرده، در ذهن خویش پرورش داده و در ساختن آن مشارکت می‌کند.

وقتی یک چیز مادی بر دیوار موزه یا در جایی در برابر بیننده­ای آویخته می­شود، در واقع چیزی نیست جز واسطه‌­ای برای انتقال یک ایده یا به مثابه محملی است که به واقعه یا موقعیتی اشاره دارد و از فضا و مکانی که در آن نمایش داده می‌­شود مجزا است. در این شکل هنری از عکس متن، نقشه، نمودار، نوار صوتی، ویدئویی و غیره به عنوان رسانه­‌ی ارتباطی استفاده می­شود. اکثر هنرمندان در حوزه­‌ی هنر مفهومی به طور کاملاً تعمدی و آگاهانه در کارهای خود از محصولاتی که از نظر بصری پیش پا افتاده، معمولی و غیرجالب محسوب می­‌شدند استفاده می­کردند تا بدین‌­ترتیب توجه بیننده را به مفهوم و ایده‌­ای که بیانگر آنند، جلب نمایند. البته این امر کاملاً قابل قبول و پذیرفتنی است. این عقیده که کیفیات زیبایی­شناختی ممکن است متعلق به «مفاهیم» باشند، عقیده­‌ی تازه‌­ای نیست. خشنودی زیبایی­شناختی نسبت به زیبایی­ یا ایجاز یا کمال قضایای ریاضی یا نظریه‌­های علمی و فلسفی مدت‌­های مدید شناخته شده بود. زیبایی (یا درخشش) حتی در مسابقات شطرنج نیز ارج گذاشته می­‌شود. اما معمولاً هنرمندان آثار برای ژرفا یا زیبایی و ظرافت در حوزه‌­ی معنایی قابل توجه نبوده­‌اند و ایده­‌هایی که هنر مفهومی بیننده را بدان هدایت می­‌کند، به نظر می­رسد در بسیاری موارد خود کم عمق، معمولی یا پیش پا افتاده هستند. یکی از مشهورترین نمونه­‌ها، یک و سه صندلی اثر جوزف کازوت (موما، نیویورک 1965) است که متشکل بود از یک صندلی واقعی، عکسی از یک صندلی و تعریف واژه­‌نامه‌­ای صندلی. این اثر یقیناً قصد ندارد که از جنبه­ی بصری یک ترکیب­‌بندی جالب به مفهوم سنتی خود خلق کند. با این حال ایده‌­ای که ارائه می­دهد- صندلی واقعی و محسوس؛ عکس صندلی و تعریف مفهوم- برای هر کسی که با کاربرد در حوزه‌­ی ایده­‌ها آشنا باشد به شدت پیش پا افتاده است. هیچ معیار صوری قابل قبلی برای متمایز ساختن آثار موفق از ناموفق، ماهرانه از ناپخته، خوب از بد در آثار هنر مفهومی وجود ندارد و در نظر بسیاری از افراد اصطلاح اختصاری «Con art» [هنر گول زَنک] که گاه به جای Conceptual art به کار برده می­‌شود، به نظر می­رسد بیشتر مناسب و درخور آن باشد.


دیدن منابع مطالب

بخش‌های مرتبط
مجله هنرمجله دانستنی‌های هنر

ژورنال‌های لیلیت

مجموعه‌ای جامع از مجلات دانستنی‌ها و مطالب مفید با موضوعات گوناگون و متنوع

اَپ لیلیت

دریافت رایگان اپلیکیشن لیلیت