پُل سِزان (به فرانسوی: Paul Cézanne) (19 ژانویه 1839 -22 اکتبر 1906) یکی از تاثیرگذارترین نقاشان مدرن فرانسوی و همچنین یکی از برجستهترین نقاشان پسادریافتگر محسوب میشود. وی آثارش را در کنار آثار نقاشان دریافتگر به نمایش میگذاشت.
در هر تاش قلمموی سزان ساختاری استوار را میتوان دید. نوآوریهای او چه در شیوهٔ اجرای نقاشیها و چه در سبک، بعد نمایی، ترکیببندی و رنگآمیزی آنها بر هنر سدهٔ بیستم تاثیر شگرفی گذاشت. پیکاسو ترکیببندیهای سطوح او را به شیوهٔ کوبیسم گسترش داد و ماتیس به رنگآمیزیهایش دلبسته بود. از هر دوی این نقاشان آمدهاست که «سزان پدر همهٔ ما است».
وی در همهٔ زندگی هنریاش بس آزرمگین و کمسخن بود و از اینرو همواره در جمع هنرمندان بیگانه به شمار میآمد. شهرت هنری او دیرگاه فرا رسید و در دورهٔ کهنسالیاش بود که نقاشان جوان به اهمیت او پی بردند.
پل سزان در نوزدهم ژانویه 1839 در شهر اکسآنپروانس در شمال باختری فرانسه زادهشد. پدرش لوئیس اگوستوس سزان بانکداری توانگر بود که هزینههای زندگی پسر هنرمندش را میپرداخت و پس از مرگ مرده ریگی بسزا(400، 000 فرانک) برای او به جای گذارد. مادرش آن الیزابت اونورین اوبرت زنی بود دلزنده و رویاوا و بسیار نازکدل و رنجور. از او بود که پل نشان دید و انگاشت زندگی گرفت. پل و دو خواهر کوچکترش مری و رز روزگار کودکیی آرام و پرنواز داشتند. در ده سالگی او به دبستان شبانهروزی سنت جوزف در آیکس Aix رفت و راست انگاری را از یک راهب ترسای اسپانیایی بنام جوزف گیلبرت آموخت و در 1852 به دبیرستان بوریون در شد
پل سزان که در نوجوانی درشت اندام و نیرومند بود از دوست کوچک و تکیدهٔ خویش امیل زولای یتیم و بینوا در کشمکشهایش با بچه محلهایش که او را به ریشخند «پاریسی» میخواندند پشتیبانی میکرد. زولا سالها پس از آن چنین از سزان یاد میکرد «ماکه از دید روانی در دو سوی رویاروی هم بودیم برای همیشه باهم یکی شدیم وبرای هم پیوندیهایی رازگون، که همان آشفته سری نا آشکار هردوی ما بود برای رسیدن به فرازمندی، به هم گراییدیم. هشیاری برتر ما در تراز با آن ناکسان کودن بی سروپا که با دیو خویی کتکمان میزدند بیدار میشد.»
و او همچنان آزمونهای نگارگری خویش را پافشارانه دنبال میکرد ومی گفت که آرزو دارد تا «منحنیهای اندام رنان را با شانههای تپهها به پیوند آرد» و مینوشت که «هنگامی که رنگ در توانگرترین خویش است ریخت به برترین برازایی میرسد». تا آنکه در یک روز بارانی هنگامی که با افزار نگارگری بر پشت خودرا در جادهای گل آلود به پیش میکشید به سکته دچار آمد و در کنار جاده بر زمین غلتید. یک گاری لباس شویی کالبد نیمه جانش را از زمین برگرفت اما او یک هفته از آن پس به سینه پهلو در شصت و هفت سالکی درگذشت.
در این بخش برترین آثار این هنرمند در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.