نیمکت تو ایستگاه داغ بود اون شب چله زمستونی؛ سفید سرد بودا؛ سیلی میزد سوز تو صورتمون؛ از بی ماشینی برف کفن پوش کرده بود تن چهارراهو؛ با نوک انگشتش کف دستم کروکی میکشید عشقُ آروم؛ وسط نگام نکردناش گفت: “تو آرزوت چیه؟”. گفتم :”آرزوی تو آرزوی منم هست.” . انگشت کوچیکمو گرفت تو مشتش؛ قاطی لب خندش گفت :”نمیشه که!!” ؛ گفتم: “چرا؟؟!” ؛ دکتر، مردمکم گردون شده بود به آفتاب نگاش…یدفه طلوع کرد بالاخره رو چشمام. گفت: ” مگه میشه آدم خودش آرزوی خودش باشه؟؟!”….نمیدونم دکتر..من عوض شدم ؛ یا آرزوهاش!!
با صدای: علیرضا چکاد
*️⃣ راهنمای پخش “بُن بسط ~کوتاه” در تماشاخانه و مدیاکلاب لیلیت
1️⃣ درصورت استفاده از فیلترشکن/پروکسی روی دستگاه خود، بهتر است آن را غیرفعال کنید!
2️⃣ پادکستها و کتابهای صوتی از سایت داخلی بصورت رایگان اشتراکگذاری گردیده است، که نام منبع آن در پایین توضیحات درج گردیده است. بنابراین محاسبه میزان ترافیک مصرفی اینترنت، طبق مصرف «سایت منبع» محاسبه میشود و پلتفرم لیلیت هیچگونه نقش و دخالتی در نحوه محاسبه آن نداشته و متعاقباً هیچگونه سود و منفعتی از آن کسب نمیکند.
3️⃣ درصورت وجود هرگونه مشکل در پخش، لطفاً از طریق گزینه [پیامگیر گوشه چپ صفحه] ، مورد را به ما اطلاع دهید.