به گزارشخبرنگار مهر، بخش پایانی همایش «هنر معاصر ایران و جهانی شدن» به میزگردی با حضور بهروز دارش، اصغر کفشچیان مقدم، جمشید حقیقت شناس و نیره توکلی به عنوان مدیر نشست اختصاص داشت که درباره موضوع «چه آثاری معاصر هستند؟» سخن گفتند.
بهروز دارش هنرمند مجسمهساز و استاد دانشگاه درباره آثار معاصر توضیح داد: برخی تصور میکنند هنرمندی معاصر است که در عصر خود زندگی میکند اما معاصر بودن این نیست بلکه اشاره به کمبودهای عصر خود است چراکه هنر درباره چیزهای نگفته سخن میگوید بنابراین باید ابتدا عصر خود را بشناسیم و بعد به کمبودهای آن اشاره کنیم.
وی با اشاره به آثار هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر یادآور شد: جهانی شدن امری اجتناب ناپذیر است چرا که اگر جهانی نشویم نمیتوانیم این کره خاکی را حفظ کنیم. جهانی شدن توافق روی مسائل کره زمین است و با جهانی شدن میتوان جلوی نابودی آن را گرفت بنابراین باید تمام امکانات خود را در کل جهان جمع کنیم و با توجه به کمبودهای این کره خاکی برای آن فکری کنیم.
مقیاس هنر امروز جهانی شده است
این هنرمند مجسمهساز تأکید کرد: جهانی شدن تأثیر خود را بر هنر بر جای میگذارد چراکه مقیاس هنر امروز نیز جهانی شده است همان طور که در آثار هشتمین جشنواره تجسمی فجر نیز کارهایی در مقیاس جهانی را شاهد بودیم و بنابراین میتوان گفت انسانهای آینده دو ساعت خواهند داشت که یکی از آنها ساعت جهانی است.
دارش تصریح کرد: همان طور که ایرانی بودن ما اجتناب ناپذیر و البته باعث افتخار ماست، جهانی شدن نیز اجتناب ناپذیر است ضمن این که جهانی شدن قصد نابودی خرده فرهنگها را ندارد بلکه انسانهای آینده دو بعد دارند؛ بعد منطقهای که فرهنگ خاص خود را دارند و بعد جهانی و اکنون ما بین این دو جریان قرار داریم که هیچ کدام نفی دیگری نیست و باید به هر دو بعد توجه کنیم.
خط کشهایی که معیار معاصر بودن را مشخص میکنند
اصغر کفشچیان مقدم نیز به خط کشهایی که معیار معاصر بودن را مشخص میکنند اشاره کرد و گفت: گاه معاصر بودن به عنوان سن و سال مطرح است یعنی هنرمندان در قید حیات که در این تعریف هنرمندان بسیاری در دایره معاصر حضور مییابند، گاه خط کش و معیار ما ضمن رعایت بازه زمانی به مدرن بودن اشاره دارد که تعدادی از هنرمندان از این دایره خارج میشوند، گاه این خط کش هنر معاصر را به درک زمانه معطوف میکند که باید معاصریت را در اندیشه خود ایجاد کنیم و تعهداتی بر آن قائل باشیم که مهمترین آن تعامل با مخاطب است با رویکردهای مختلف سیاسی، ایدئولوژیک، جنسیتی و … که باز در این تعریف هنرمندان دیگری از دایره هنر معاصر خارج میشوند و خط کش چهارم زمانی است که هر سه خط کش قبلی نقصی داشته باشند.
وی افزود: زمان نباید علیرغم اهمیتش بر انسان چیره شود، زمان برای انسان مهم است اما اگر به زمان توجه داریم باید به مختصات انسان هم توجه داشت.
جمشید حقیقت شناس دبیر هنری هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر نیز در سخنان خود تأکید کرد: چیزی که به آن کمتر توجه شده است، هنر نیست بلکه استفاده از هنر است، بسیاری از هنرمندان ما قبل از آن که هنرشان مورد استفاده قرار گیرد، منقضی میشوند و این یکی از بزرگترین آسیبهایی است که هنرمند بدون هیچ بازخورد و دستاوردی از رده خارج میشود و به دنبال هنرمند جدید دیگری میگردیم.
وی معاصریت را چنین توضیح داد: معاصریت بخشی از آن به انتقال خوب همان عصر بازمی گردد درست یا غلط بودن آن مهم نیست بلکه مثل آینه باید بتوان مناسبات آن عصر را در زندگی و اثر هنری هنرمند دید.
مشکل اساسی ما مصرف نکردن آثار هنری است
این هنرمند نقاش تأکید کرد: مشکل اساسی ما مصرف نکردن آثار هنری است و آنقدر که به تولید اثر هنری فکر میکنیم به مصرف آن فکر نمی کنیم همان طور که در جشنواره هشتم تجسمی فجر ما تلاش کردیم که آثار دیده شود اما موفق نبودیم.
حقیقت شناس تصریح کرد: وقتی اثر هنری دیده شود و به بهره برداری برسد مشکلاتش معلوم میشود و بازخوردهای آن برای هنر راهگشاست اما مشکل ما اکنون فروش آثار و یا خلاقیت نیست بلکه مصرف اثر هنری است که روی آن کار نشده است و اگر رخ دهد بحث معاصریت هم شکل درستی پیدا میکند.
بهروز دارش در بخش دوم سخنانش با اشاره به این که جوهره اصلی معاصریت بحث زمان است یادآور شد: زمان مهمترین مقوله زندگی انسان است چرا که عمر انسان کوتاه است و بنابراین معاصر بودن مربوط به مقوله زمان است.
وی با اشاره به آثار جشنواره تجسمی فجر در دوره هشتم یادآور شد: وقتی اثری مربوط به دوره مدرن است هیچ کاری نمیتوان کرد چرا که در داوریها زمان قاضی بی رحم است و کار مدرن وارد دوره پسامدرن نخواهد شد.
این هنرمند مجسمهساز اثر هنری را مجموعهای از مناسبات بین فضا، مکان، زمان، فرم و ماده معرفی کرد و گفت: اثر هنری علاوه بر اینها جذاب هم باید باشد یعنی بتواند رابطه و نگاه من را به جهان تغییر دهد و این اثر میتواند معاصر باشد.
کفشچیان مقدم در بخش دوم سخنانش یادآور شد: معاصر بودن یعنی توجه به جاهایی که دیده نمیشود و هنرمند است که آن چه را دیده نمیشود، پیدا میکند.
وی با نقل قولی از علامه جعفری بیان کرد: وقتی هنر را معطوف به انسان کنیم فراتر از ایران است و پیش از ایرانی بودن باید به انسان بودنمان افتخار کنیم.
حقیقت شناس نیز در ادامه تصریح کرد: بزرگترین مشکل ما این است که نقشهای برای آینده نداریم؛ نقشهای که کمک کند ما کجا قرار داریم، کجا میخواهیم برویم و چقدر مانده که برسیم و آیا این به عمر و زمان ما امکان پذیر هست یا خیر.
وی افزود: در بسیاری از مراکز علمی دنیا نقشهخوانی را آموزش میدهند ولی ما توده بسیار زیادی از واژهها و نسبتها را داریم که نمیتوانیم آن را سر جای خود قرار دهیم چون چارتی برای آن نداریم و بنابراین رویای هنرمند است که اهمیت دارد و اصل ماجراست و باید برای تحقق این رویا نقشه را پیدا کنیم.
بهروز دارش در بخش پایانی سخنان خود در این همایش به موضوع مکان در معاصریت اشاره کرد و گفت: مساله معاصریت مکانی است یعنی همچون نیما یوشیج اول باید در مملکت خودمان تأثیرگذار و معاصر باشیم هر چند در دیگر کشورها ما را نشناسند اما باید در هنر کشور خودمان پیشرو باشیم.
در پایان این همایش نیز مجتبی آقایی دبیرکل هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر در سخنان کوتاهی ابراز امیدواری کرد که این مباحث در طول سال استمرار یابد و به راه حلهای عملی برای طرح موضوعات مختلف برسیم.
وی افزود: بحث جهانی شدن جای مداقه و بحث بسیار زیادی دارد که در چهار ساعت به نتیجه نمیرسد اما همین طرح موضوع و مساله اتفاق خوبی است.