هنر چیست و هنرمند کیست؟

  • مشروح مطلب
  • مطالب مشابه
  • بخش‌های مرتبط

هنر چیست و هنرمند کیست؟

هنر چیست؟ و هنرمند کیست؟

به چه کسی هنرمند میگویند؟ درنظر اول پاسخ بنظر ساده می‌آید؛ به کسی که کار هنرمندانه انجام می‌دهد هنرمند می‌گویند. اما این پاسخ غیر منطقی است! چرا که پاسخ یک سوال را، منوط به پاسخ سوالی دیگر می‌کند؛ کارهایی هنرمندانه چه کاری است؟ و بلافاصله این پرسش در ذهن نقش می‌بندد که؛ اصلا هنر چیست؟ برای پاسخ دقیق به این سوال به کمی تحقیق دربارهٔ این مساله نیاز است …

⦿ همچنین بخوانید: تفاوت هنرمند و هنرمندنما چیست؟

فرض می‌کنیم پاسخ این باشد که؛ هنر وسیله‌ای است برای برانگیزاندن حس و اندیشه و انتقال خلاقانه و غیر مستقیم این هر دو، بگونه‌ای که حمل بر معرفتی زیبائی شناسانه شود.
اگر این فرض را پایه و اساس استدلال خویش قرار دهیم، تمیز و انتزاع سه عنصر ممکن خواهد بود؛ احساس – اندیشه و زیبائی.
بر این پایه، به تعریف جدیدی دست می‌یابیم؛ هنر، توانائی جمع کردن، بسط دادن و انتقال احساس، اندیشه و زیبائی ست، بصورتی که منطق حسی مخاطب، نوعی پدیدهٔ متفاوت از همه پدیده‌های پیرامون را تشخیص داده و برانگیخته شود. این برانگیختگی، در هر سه عنصر و با هم مطرح است و نه بشکل مجزا و در تک تک آن‌ها.
بزرگی میگه: «سیاستمداران برای پنهان کردن حقیقت دروغ میگن، اما هنرمندان برای بیان حقیقت…» پس آیا هنر یک دروغ است؟ پیکاسو هنرمند مشهور نیز گفته است:‌«هنر دروغی است که چشمان‌مان را به روی حقیقت باز می کند.»
با این مقدمه، به طرح مجدد سوال آغازین برمی‌گردیم، تا به اصل پرسش پاسخ دهیم و نه نتایج آن. پس لازم است به شرح هرکدام بپردازیم؛

هنر چیست؟

ساده‌ترین تعریف هنر از زبان بزرگان؛
• ارسطو: هنر، آنچه را طبیعت از تکمیل آن ناتوان است کامل می‌کند.
• نیچه: هنر مهمترین کار و فعالیت ماورای طبیعی مناسب برای زندگی است.
• واسیلی کاندینسکی: در هنر، (باید) وجود ندارد، هنر آزاد است.
• ژان پل سارتر: هنر اگرچه نان نمی‌شود، اما شراب زندگیست.
• اسکار وایلد: آن چه می‌خواهم بگویم این است که اصولاً زندگی بسیار بیشتر از هنر تقلید می‌کند تا هنر از زندگی.
• ویل دورانت: آن‌جاکه طبیعت توقف می‌کند، هنر آغاز می‌شود.
• حکیم ابولقاسم فردوسی: جایی که هنر خوار و حقیر شود، جهل و خرافات ارجمند می‌شود.
• ولتر: تمامی هنرها برادر یک‌دیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنائی می‌افکند.
• ادیب پیشاوری: تو نیکی از آن شهر و کشور مجوی، که دارد در آن بی‌هنر آبروی.
• بتهون: در هنر هم مانند زندگی فقط آزادی و ترقی است.
• جرج برنادشاو: بدون هنر، زشتی واقعیت دنیا را غیر قابل تحمل می‌سازد.
• ادیب پیشاوری: جایی که ادب و فرهنگ با هنر همراه نباشد، آن سرزمین آماج هجوم دشمنان می‌شود و نابود می‌گردد.
• هنر یعنی پذیرفتن واقعیات…
• هنر ثبت واقعیت‌های ذهنی است…
• هنر یعنی زندگی کردن و دوست داشتن…
• هنر اصطکاک روح است با فضای اطراف…
• چالز کولی: هنرمند نمی‌تواند شکست بخورد، هنرمند بودن خودش موفقیت است.
• احسان میرزایی فراهانی: هنر پدیده ای زیبا است که هنرمند آن را خلق می‌کند، به همین دلیل؛ هنرمندان سرمایه‌های ارزشمند هنر و فرهنگ یک کشورند.
و…

این‌ها تعاریفی بود که بسیاری از افراد و مشاهیر تاریخ و صاحب‌نظران معاصر در طول سال‌ها و قرن‌ها از ذات هنر داشته‌اند و همهٔ آن‌ها در عین حال که می‌تواند درست و صحیح باشد، اما ممکن است نادرست و اشتباه نیز باشد!

برخی افراد هنر را زیبایی می‌دانند اما این تعریف هم صرفا نمی‌تواند درست باشد چون هر اثر هنری برای خلق شدن نیاز به یک هنرمند دارد پس یک گل و یا یک درخت که خود به وجود آمده اند نمی‌تواند یک هنر باشد، شاید بگویید خداوند یک هنرمند است، درست است اما ما در این بخش به دنبال تعریفی کلی‌تر از هنر می‌گردیم و با تعاریف فرابشری الهی و ماورایی کاری نداریم.
عده ای هنر را وسیله‌ای برای پالایش و اعتلای روح آدمی بیان می‌کنند و معتقدند که هنر باید اخلاق گرا باشد اما این هم خود تعریفی نادرست است زیرا هنری که ما در یک پوستر اجتماعی و سینما به کار می‌بریم با هنر خاتم کاری و خوشنویسی در بیان مفاهیم متفاوت است.
و افراد دیگری هم می‌گویند هنر نسخه برداری از طبیعت است مانند میل به خشونت، هوای نفس و … که می‌توانند مثل یک هنر مقدس زیبا باشند زیرا آیینهٔ تمام نمای واقعیت‌ها می‌باشد. همچنین عده‌ای هم بر این باورند که هنر بیان احساس و عاطفهٔ آدمی و برداشت او از زندگی و جهان هستی است.

اشکالی که در تعاریف بالا وجود دارد این است که همه فقط یک بعد از هنر را در نظر می‌گیرند ولی هنر کاملا ترکیبی از همهٔ آن‌هاست و نتیجهٔ اخلاقی این که هنر تعریف خاصی ندارد و نمی‌توان برای آن معیارهای مشخصی در نظر گرفت. به همین دلیل متفکران موضوعی به نام (نظریه نهادی) را مطرح کرده اند و بر این باورند که اگر چیزی بخواهد یک اثر هنریشناخته شود، ویژگی یا ویژگی‌های خاصی نیست که بتوان در درون آن اثر مشاهده کرد؛ بلکه شأن خاصّی است که عالَم هنر برای آن اثر، قائل می‌شود.

طبق این تعریف عالم هنر شامل کسانی است که در تشکیلاتی نه چندان مدوّن، حضور دارند و به صورت‌های گوناگون، در ارتباط با یکدیگر به سر می‌برند. این مجموعه افراد که شامل هنرمندان (نقّاشان، نویسندگان، آهنگسازان، کارگردانان و…)، مدیران موزه‌ها، مدیران هنری، مخاطبان حرفه‌ای آثارهنری (هر چند که خودشان هم هنرمند نباشند)، گزارشگران هنر در رسانه‌ها، منتقدان هنری، تاریخ‌نگاران هنر، نظریه پردازان و فیلسوفان هنر و دیگر کسانی که به نوعی با هنر در ارتباط‌ند، هستند، که در صورتی که در مورد هنری بودن یک اثر به توافق برسند، می‌توان آن را یک اثر هنری دانست و اگر اثری از سوی عالَم هنر به عنوان یک اثر هنری شناخته نشود، دیگر نمی‌توان آن را یک اثرهنری به شمارآورد.

در حقیقت، عالَم هنر را می‌توان مرزی دانست که اگر یک اثر ساخته دست بشر، از آن عبور کند به یک اثر هنری تبدیل می‌شود و اگر نتواند از آن بگذرد، اثر هنری به حساب نخواهد آمد. با این حساب، می‌توان لگن توالت دوشان را هم به این دلیل که به دست یک هنرمند ساخته شده است و در یک فضای هنری به نمایش درآمده است و هم به دلیل این که از سوی جامعه هنرمندان عالَم هنر، به عنوان یک اثر هنری پذیرفته شده است، یک اثر هنری به حساب آورد.

تیموتی بینکلی، هم درباره این مسئله که آیا برخی از آثار بحث‌انگیز امروز، به راستی آثار هنری اند یا نه، می‌گوید: «فقط می‌توانم بگویم که آن‌ها به دست کسانی که هنرمند محسوب می‌شوند، ساخته (یا خلق یا ایجاد) می‌شوند، منتقدان، آن‌ها را با عنوان آثار هنری مورد نقد و بررسی قرار می‌دهند، در کتاب‌ها و نشریه‌های مربوط به هنر، درباره‌ شان بحث می‌شود، در گالری‌ها یا مکان‌های مرتبط با هنر، به نمایش گذاشته می‌شوند و چیزهایی از این قبیل.»

تعدادی از آثار هنری خلق شده توسط هنرمندان جهان
تعدادی از آثار هنری خلق شده توسط هنرمندان جهان

تعریف هنر در ویکی‌پدیا فارسی
هنر مجموعه‌ای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی یا به‌منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می‌شوند. همچنین می‌توان گفت هنر توان و مهارت خلق زیبایی است. از مهم‌ترین رشته‌های هنری می‌توان به هنرهای تجسمی (نقاشی، طراحی، تندیس‌گری، عکاسی و چاپ)، هنرهای نمایشی (تئاتر و رقص)، موسیقی، ادبیات (شعر، داستان)، سینما و معماری اشاره کرد. واژهٔ هنر در زبان سانسکریت، ترکیبی از دو کلمهٔ «سو» به‌معنی نیک و «نر» یا «نره» به‌معنای زن و مرد است. در زبان اوستایی «س» به «ه» تبدیل شده و واژهٔ «هون» ایجاد گشته‌است که در زبان پهلوی یا فارسی میانه به شکل امروزی (هنر) درآمده‌است که به‌معنای انسان کامل و فرزانه است.

دانشنامهٔ بریتانیکا هنر را به‌عنوان «استفاده از توانایی و تخیل در خلق آثار زیبا، محیطی یا تجاربی که می‌توان با دیگران تقسیم شود» تعریف می‌کند.

در یک طبقه‌بندی جدید بر اساس کتاب استراتژی بازاریابی هنر از مهدی خادمی می‌توانیم تعاریف هنر را به دو دسته کارکردی و رویه‌ای تقسیم‌بندی کنیم. کارگردانان عنوان می‌کنند که هنر برای تحویل یک هدف طراحی شده‌است و چیزی هنر محسوب می‌شود که بتواند دارنده آن را در راه دست یابی به هدف کمک نماید و وظیفه آن فراهم کردن تجربه‌های زیبایی شناختی لذت بخش است.

در مقابل رویه گرایان عنوان می‌کنند چیزی به عنوان اثر هنری محسوب می‌شود که بر طبق فرمول یا فرآیندی مناسب ساخته شده باشد؛ صرف نظر از این که هنر چه هدف و مقصودی دارد، هنر می‌تواند در ابتدا کارکردی باشد اما در نهایت به صورت رویه‌ای عمل کند.

مانرو بریسیدی (1982) یک تعریف کارکردی از هنر ارائه می‌دهد:

«اثر هنری ترکیبی از شرایط مورد نظر است که به منظور ارائه تجربه‌های زیبایی شناختی ارزشمند قادر به نشان دادن ویژگی‌های زیبایی شناختی هنر باشد.»

در حالی که کارگردانان ارزش هنر را وابسته به ماهیت آن می‌دانند، تعریف رویه گرایان صرفاً توصیفی بوده و مبتنی بر ارزیابی نیست. از تعاریف رویه‌ای ارائه شده می‌توان به تعریف دیکی اشاره کرد که یک تعریف سازمانی محسوب می‌شود. او در درجه اول اثر هنری را به عنوان «اثر تصنعی» و در درجه دوم به عنوان «مجموعه‌ای از جنبه‌های کلیدی که از طرف برخی از نامزدها برای قدردانی از افراد فعال در منظومه هنر اعطا می‌شود» می‌بیند.

در ادبیات ایران در دورهٔ اسلامی این معنا دوباره دگرگون شد و هنر به معنای دلیری، کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست و… به کار رفت، که دارای بار معنایی عام بود:

به دشمن نمایم هنر هرچه هست * ز مردی و پیروزی و زور دست
چون غرض آمد هنر پوشیده شد * صد حجاب از دل به سوی دیده شد
با دانش است فخر نه با ثروت و عقار * تنها هنر تفاوت انسان و چهار پاست

هنرمند کیست؟

احسان میرزایی فراهانی دربارهٔ مفهوم هنرمند گفته است: «هنرمند کسی است که خلق می‌کند نه کپی! خلق کردن هرچیزی عملی هنرمندانه است! و همچنین هنرمند بودن یک لقب و صفت ابدی نیست که مثلا اگر کسی یک یا چند اثر هنری ارائه داد پس یعنی تا آخر عمرش هنرمند باقی می‌ماند، بلکه یک هنرمند (البته بغیر از هنرمندان درگذشته و از دنیا رفته) تا زمانیکه کار هنرمندانه انجام دهد هنرمند است و اگر هرکجای زندگی‌اش که به هنر ادامه ندهد، از آن به بعد دیگر یک هنرمند نیست! و صرفاً می‌توان گفت: ایشان قبلاً هنرمند بوده است و الان که اثر هنری خلق نمی‌کند دیگر هنرمند نیست! در چنین عرصه‌ای متاسفانه شبه‌هنرمندها و هنرمندنماهای بسیاری نیز وجود دارند که صرفاً یک سلبریتی هستند، تا یک هنرمند! و با خودهنرمند پنداری و ایجاد حواشی کاذب، جنجال‌های پوچ، شوآف‌های لوس، مسخره کردن ارزش‌ها و یا بی‌ارزش‌کردن هنجارها، توهین به عقاید شخصی افراد، یا تحقیر کردن افراد و یا تحمیل کردن امری به دیگران، مخاطبان عرصهٔ هنر را دچار سوءتفاهم و سردرگمی و بدبین کردن اذهان عمومی به هنرمندان واقعی می‌کنند! در چنین مواقعی تشخیص بسیار دشوار است و مخاطبان و دنبال کنندگان میبایست در عملکرد ایشان دقت نمایند و مراقب باشند که اشتباهاً یک سلبریتی را بجای یک هنرمند دنبال نکنند!!! چراکه یک سلبریتی (هنرمندنما و شبه‌هنرمند) ممکن است دنبال کنندگانش را دانسته یا ندانسته به مسیر بیراهه و اشتباهی بکشاند! ولیکن هنرمند واقعی با هنرش مخاطبان و دنبال کنندگانش را بطور مستقیم یا غیرمستقیم تعالی و فهم و معرفت می‌بخشد!
هنرمند اغلب اوقاتش را در تنهایی می‌گذراند و درحال انجام کار هنری است و برای عرصه‌ای که در آن فعالیت می‌کند حرمت و حیثیت و احترام قائل است، اگرچه برای امرارمعاش آثارش را می‌فروشد، ولیکن خودش را به هیچ قیمتی و به هیچ وجهی نمی‌فروشد! درعین حال یک سلبریتی (هنرمندنما) اغلب اوقاتش را صرف شوآف می‌کند و بخاطر پول و یا رانت‌خواری، ممکن است خودش و آثارش را یکجا بفروشد و دست به هرکار نامتعارفی بزند و به مخاطبانش ارائه دهد!
از آنجهت که هنر هفتم (هنر بازیگری و هنرپیشگی) بصورت نمایشی است و بازیگران (بنابر اقتضای حرفه‌شان) با گرفتن دستمزد برای تماشاگران نقش بازی می‌کنند و بلحاظ نقش‌هایی که تاکنون بازی کرده اند شاید طرفداران و دنبال کنندگان زیادی نیز داشته باشند، به همین بهانه بسیار احتمال دارد که ایشان در هنرشان لغزش کنند و از مسیر هنر خارج شوند!!! لذا مخاطبان ایشان نیز باید این مهم را بدانند که اگر یک هنرپیشه بازیگر “در خارج از صحنهٔ نمایش” ، همچنان به بازیگری و نقش بازی کردن برای مردم ادامه دهد، دیگر او را نمی‌توان یک هنرمند دانست!!!! چراکه او نه آثارش بلکه خودش را فروخته است!!
در مجموع می‌توان گفت اگرچه هنرمند شدن شاید راحت به نظر بیاید، ولیکن هنرمند ماندن، کاری بسیار سخت و دشوار است و مانند یک جنگ و جهاد است، که در هرلحظه و هرشبانه روز با ناملایمات و ناهمواری‌ها و سختی‌ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و… می‌تواند هرکسی غیراز هنرمند را از مسیر درست و مستقیم خارج کند، اما هنرمند در اوج طوفان‌های سهمگین زندگی، بازهم دست از هنرش برنمی‌دارد و مصمم به صراط مستقیم ادامه می‌دهد، همین موضوع باعث می‌شود که هنرمندان باعث افتخار یک کشور باشند.»

بطورکلی می‌توان گفت هنرمند کسی است که، وحدت نگاه خود را، بر کثرت نگاه ما، منطبق می‌کند. اجزای پراکندهء حس و اندیشه و نسبیت زیبائی شناسانه را به زندگی، در پدیده‌ای چند بُعدی و بگونه‌ای متحد و متشکل، به ما می‌نمایاند.
دقیقا براین اساس، با اینکه هنرمند با همین زندگی و از همین زندگی می‌جوشد، آنچه به ما ارائه می‌دهد، که گاهاً متفاوت از آنچیزی‌ست که خود دیده و یا رسیده و دریافته ایم.
در حالت کلی انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند:
1- عده‌ای که نگاه می‌کنند و درک می‌کنند.
2- عده‌ای که نگاه می‌کنند و از درک عاجزند.

شاید تعریف اول برای هنرمندان و علاقه مندان به هنر صحیح‌تر باشد، ولیکن باید از این موضوع آگاه باشیم که هنرمند علاوه بر منابع زمینی و ارتباط حسی و تعامل با آن‌ها به منبع دیگری از کمال و فهم متصل می‌باشد، که موجب می‌شود یک هنرمند با سایر انسان‌ها متمایز باشد.
شاملو می‌گفت: «هنرمندان را سلسله جبالی بدانید که بعضی قله‌های آن از ابرها بیرونند، بالاترند؛ اما همواره باید یادمان باشد که هنرمندان وجودی معصومانه و کودکانه دارند. اگر همه این‌ها بود و بیش از این‌ها آنگاه ممکن است که او را بشناسیم….»

طبیعت، زندگی، اجتماع و ابعاد بیرونی و درونی، این هر سه، بستر کار هنرمند است.
جهان پیچیده و هزار توی آن، معرفتی را می‌طلبد، که هم در سطح و هم درعمق، آن را بنگرد و این نگاه، همان کار هنرمند است.

هنرمند واقعی همان ستاره‌ای است که در شب تاریک استیصال بشر می‌درخشد و ما را به آنچه که بدان توجهی نداریم، متوجه می‌کند. یک هنرمند عقل جستجوگر وجدان و حس شریفی است که سعی در تجسم و تبلور ابعاد گوناگون متفکرانه، اندیشمندانه، هوشمندانه، زیبائی شناسانه و احساس برانگیز در پدیده‌ای باکیفیت و بدیع دارد. پدیده‌ای که آن را «هنر» و خالق آن را «هنرمند» می‌نامیم…

نقاشی هنری از یک هنرمند دوران قدیم
نقاشی هنری از یک هنرمند دوران قدیم

تعریف هنرمند در ویکی‌پدیا فارسی
هنرمند شخصی است که به آفرینش آثار هنری می‌پردازد یا در هر شاخه‌ای از فعالیت‌های انسانی که به هنر مربوط می‌شود در حال فعالیت است. استفاده از واژهٔ «هنرمند» در صحبت‌های روزمره (و حتی علمی و فرهنگی) معمولاً فقط به شخصی اشاره دارد که در هنرهای تجسمی مشغول فعالیت است.

هنرمند معمولاً به کسانی که برای تفنن به این امر مشغولند نیز اطلاق می‌شود. این اصطلاح برای موسیقی‌دانان، نوازندگان سازها و اجراکنندگان نمایش نیز به‌کار می‌رود و اما در مورد بازیگرها معمولاً از لفظ هنرپیشه استفاده می‌کنند؛ البته «هنرپیشه» در عین حالی که بار معنایی بسیار متفاوتی دارد، با هنرمند مترادف است.

در زبان پهلوی برای بیان دارندگی در واژه «هنر»، از پسوند«وند» (wand) استفاده می‌شد و فرد صاحب هنر، «هنروند» نامیده می‌شد. امروزه از پسوند «مند»، که آن هم نشانه دارندگی است، استفاده می‌کنیم.

و اما برای اینکه تعریفمان – از هنرمند جامع‌تر باشد، لازم است که تعریف علمی و دقیقی نیز از عنصر سوم، یعنی (زیبائی)، داشته باشیم.

زیبایی چیست؟

هگل می‌گوید؛ (… تنها روح است که امری راستین و ذاتا همه شمول است. بنابر این، هر چیز زیبا، تنها زمانی حقیقتا زیباست، که با یک چنین والائی شریک بوده و پرداخته روح باشد!).

اما این نظر، از زیربار تعریف در رفتن است! درست مثل اینکه بپرسیم: اتومبیل چگونه حرکت می‌کند؟ و شما پاسخ دهید: نیروئی! آن را به حرکت وا می‌دارد، بدون اینکه توضیح دهید که چگونه؟ و به وسیلهء چه؟ و چرا؟! و حتی ابعاد این نیرو، برای خود ِ شما هم، نامشخص باشد.

دوست همه چیز دانمان! هرگز نتوانست توضیح دهد که، چرا روح یک معدنچی فقیر جنوب فرانسه ( در زمان وی ) قادر به درک زیبائی نهفته در یک اپرا، و درک شده توسط یک اشرافزادهء آلمانی نیست؟…

ارتباط برقرار کردن بین زیبائی – روح و ایده مطلق! اشتباه فاحشی بود، که تنها می‌توانست از رسوبات ذهنگرائی در یک اندیشه دیالکتیکی برخیزد. به تعبیری، در کنار بخاری دیواری سرمایه داری تازه بدوران رسیده لم دادن و برای هر چیزی تعریف جامعی ارائه دادن!

قرن‌ها پیش از هگل، افلاطون گفته بود؛ «… زیبا آن چیزی است که مفید باشد و هر چه زیان آور است، زشت است!».

اگر بگذریم که این گفته‌ها، مسائلی کلی و بدیهی ست، که هیچ چیز را حل نخواهد کرد، بر اساس این تعریف، توحش گلادیاتورها و کشتار برده‌ها در آنزمان، هم زیبا و هم مفید بنظر می‌رسیده است! افلاطون به این نکته توجه نداشته است که: مفید برای که؟ و زیان آور در جهت ِ چه؟

او تناسب ِ در اجزا را نیز مدنظر داشته و بی اعتناء به اینکه تناسب، امری نسبی – ذهنی و ذوقی است و نزد آدمیان با ارزشیابی و ارزش گذاری متفاوت.

اگر بخواهیم بر این روال پیش رویم، سخن به درازا می‌کشد و از بحث اصلی دور می‌شویم، بنابراین به دو نمونه دیگر بسنده می‌کنیم.

چرنیشفسکی می‌گوید: «… هنر، منعکس کنندهء زندگی ست. مفهوم زندگی، زندگی زیبا و زندگی آنطور که باید باشد، برای افرادی که متعلق به طبقات مختلف اجتماع اند، یکسان نیست» و از دیگر سو، پلخانف بیان می‌دارد که: «… نحوهء تلقی از زندگی و بنابراین، تصور و مفهوم زیبائی، با جریان رشد اقتصادی جامعه، تغییر می‌کند».

با این سابقه ذهنی، بسراغ طرح مجدد سوال خویش می‌رویم، زیبائی چیست؟

زیبائی در هنر، برقراری آنگونه روابط منطقی و ذوقی است، که بتواند بر اساس گزینش، پرورش و آفرینش، بین سه عنصر محوری، یعنی جهان خارج – حس انسانی و پالایش و پیرایش نظری و دِماغی، تطابق ایجاد کرده و بر منطق حسی مخاطب نیز منطبق گردد.

شبستان زیبای مسجد نصیرالملک شیراز
شبستان زیبای مسجد نصیرالملک شیراز

تعریف زیبایی در ویکی‌پدیا فارسی
زیبایی یکی از مفاهیم فلسفی و مفهومی پیچیده و انتزاعی است.

زیبایی می‌تواند یکی از ویژگی‌های وجودی در انسان، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه ادراکی از لذت یا رضایت را در وجود دیگران ایجاد می‌نماید.

انقلاب کانت در فلسفه که به چرخش کوپرنیکی کانت مشهور است، توجه به زیبایی را از ابژه به سوبژه تغییر داد. در واقع مهم‌ترین تفاوت زیبایی‌شناسی مدرن با زیبایی‌شناسی کلاسیک در همین مسئله است که در دوران مدرن زیبایی از ویژگی‌های ذهن نگرنده شناخته شد نه یکی از ویژگی‌های ابژه.

سرشت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث‌انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و به‌همراه چیستی هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی‌شناسی فلسفی می‌باشد. زیبایی به‌طور سنتی جزو ارزش‌های نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده‌است.

اکنون این تعریف را بسط داده و به زبان ساده‌تر بیان می‌کنیم؛ زیبائی، زیوری نیست که به گردن هنر آویزان شود، بلکه نتیجه کارکرد انطباقی ارزش‌های موجود در اثر هنری، بر ارزش‌های مادی در ذهن مخاطب است. بنابراین، کاملا نسبی وفاقد جامعیت است.

زیبائی قبل از اینکه یک واقعیت باشد، یک مفهوم ارزشی است، که کمیت و کیفیت آن، ارتباط مستقیم با سیستم اقتصادی – اجتماعی و بافت فکری و فلسفی و فرهنگی و حتی سنتی جامعه دارد.

با این مختصر درمورد زیبائی، اکنون می‌توان گفت؛ هنرمند، جراحی ست با خاستگاه و خواستگاه مشخص اقتصادی – اجتماعی، که سعی در متبلور کردن کیفیتی حسی – هوشمندانه – متفکرانه و زیبائی شناسانه و جهت دار، در پدیده‌ای بدیع دارد. پدیده‌ای که آن را هنر می‌نامیم و خالق آن را؛ هنرمند !

در آخر برای اینکه هنرمند شوید باید حس دیوانگی درون خود را بیدار کنید تا بتوانید در مقابل عادت‌ها و رفتارهایی که شما را از انجام کارهای مخالف خواسته‌هایتان باز می‌دارد بایستید!

اگر علاقه مند هستید و به دنبال بیان احساسات و افکار خود هستید، بدانید برای هنرمند شدن هیچوقت دیر نیست …

⦿ همچنین بخوانید: هنر هفت‌گانه و هفت هنر اصلی چیست، هنر اول تا هفتم کدامند؟

برو به بخش دانشنامه بیوگرافی هنرمندان ایران

برو به بخش نمایش آثار هنرمندان ایران

برو به بخش معرفی هنرمندان جهان

برو به بخش نمایش آثار هنری جهان


دیدن منابع مطالب

بخش‌های مرتبط
مجله هنرمجله دانستنی‌های هنر

ژورنال‌های لیلیت

مجموعه‌ای جامع از مجلات دانستنی‌ها و مطالب مفید با موضوعات گوناگون و متنوع

اَپ لیلیت

دریافت رایگان اپلیکیشن لیلیت

error: هشدار ⚠️ محتوا محافظت می‌شود